واژه های بیگانه: واژه های پارسی

اتفاق: رویداد-رخداد-پیشامد
اتفاق افتاد: روی داد-رخ داد
اتفاق افتادن: روی دادن- رخ دادن
اتفاق آرا: یگانگی باورها- یگانگی دیدگاهها
اتفاقا: یکباره
اتفاقات: رویدادها
اتفاقی: بختامدانه- بختامدی-خودبخود-گذری-پیش آمدی-خودبخودی
اتکا: پشتگرمی
اتکاء: پشت دادن بر
اتلاف: هدر دادن
اتلاف کردن: هدر دادن
اتلاف وقت: زمانکُشی
اتمام: پایان-سرانجام
اتمام کردن: انجام رسانیدن
اتمامگر: پایانگر
اتهام: چفته-بهتون
اتوپیا: آرمانشهر
اتوماتیک: خودکار
اتومبیل: خودرو
اثاث: کاچال
اثبات: اُستوانش- اُستانش
اثبات کردن: فرنودن
اثر: یادمان- یادواره- نوشته-کاری از
اثر داشتن: کارآیی داشتن
اثر کردن: هناییدن
اثر گذاشتن: هناییدن
اثم: ناشایست
اثناء: هنگام
اثنی عشر: دوازدهه
اجابت: پاسخ- برآوری
اجابت کردن: برآوردن- پاسخ دادن- پذیرفتن
اجاره: کرایه
اجازه: پروانه
اجازه دادن: هشتن-گذاشتن
اجانب: بیگانگان
اجبار: ناگزیری-واداشتن
اجباری: به زور
اجتماع: انجمن- هازمان- همایش- گرد آمدن
اجتماعی: همبودی- همبودین
اجتناب: دوری- پرهیز- پرهیز کردن
اجتناب ناپذیر: ناگزیر
اجتهاد: کوشش- استادی
اجحاف: زورگویی کردن
اجداد: نیاکان
اجرا: انجام-کارگزاری
اجرا کردن: انجامیدن
اجراء: کار بستن- انجامیدن
اجرایی: انجامی
اجرائیه: انجامنامه
اجرت: دستمزد- مزد
اجزاء: پاره ها-اندام ها
اجساد: پیکرها
اجلاس: نشست
اجماع: سازگاری کردن- هم رایی
اجمال: کوتاهی-کوتاه
اجمالا: به کوتاهی
اجمالی: کوتاه-گزیده
اجناس: کالاها
اجنبی: بیگانه
اجیر: مزدور- دست نشانده- مزد بگیر
اچوپ: گُشاده
اچی: برادرِ کلان
احاطه: دوره کردن
احاطه کردن: دوره کردن
احتذار: پرهیز- پرهیز کزدن
احتذار کردن: پرهیز کردن- دوری کردن
احتراز: پرهیز کردن
احتراق: سوختن-آتش سوزی- آتش گرفتن
احترام: پاس- ارج
احترام گذاشتن: پاسداشتن- ارج نهادن
احتراما: با بزرگداشت- ارجنمدانه- با سنایش
احتساب: بشمار آوردن- شمردن
احتضار: مرگ
احتمال: شایمندی- شَوایی-گرایند-گمانه
احتمال دادن: گاسیدن
احتمال زیاد: گمان بسیار
احتمالا: شاید- چه بسا- گاس که- گمانم- گاسم
احتیاج: نیاز- نیازمندی
احتیاط: پروا- دوراندیشیدن- دوراندیشی
احد: یکتا- یگانه
احداث: ساخت
احدی: هیچکسی
احراز کردن: به دست آوردن- دارا شدن
احزاب: گروه های سیاسی
احساس: سهش- شور- دریافت- برداشت
احساس کردن: سوهیدن
احساسات: سُهش ها
احساساتی شدن: سوهشیک گشتن
احسان: نیکوکاری
احسان کردن: نیکی کردن
احسن: خوشترین- نیکوترین- بهترین
احسن الخالقین: نیکوترین آفرینندگان
احسنت: آفرین
احشام: ستوران- چارپایان
احضار: خواندن
احضار کرد: فراخواند
احضار کردن: فراخواندن- خواندن- فرا خواستن
احضاریه: پیداخواست
احق: سزاوارتر
احقاق: دادرسی- دادگری
  1      2      3      4      5      6      7     
پیش  پس