ریزگرد های خوزستان و لزوم تغییر رویکرد

فرستاده شده در ۱۶ اسفند ۱۳۹۳

دکتر حسنی متخصص اطفال و ساکن اهواز تصمیم گرفته است این شهر را ترک کند.او می گوید دو فرزندم دیگر در اینجا نمی توانند سالم زیست کنند. هوای کافی وجود ندارد. خودم هم اذیت می شوم . آنها چند سال پیش با شوق و ذوق به اهواز آمدند و گمان نمی کردند که ریزگردی که چند سال پیش شروع شد چنین طولانی مدت ادامه یابد و پیوسته قدرتمند تر شود. دکتر حسنی در این زمینه تنها نیست ، بسیاری از اهوازی ها و خوزستانی ها به این نتیجه رسیده اند که در صورت ادامه این وضع باید استان خود را ترک کنند . اما به کجا بروند؟

این فاجعه بزرگی برای ملت ایران است . غرب کشور می رود تا نا مسکون شود، و در شرق و مرکز کشور نیز چنان که دکتر کلانتری می گوید و اسناد و مدارک و شواهد نشان می دهد آب کافی برای حفظ تمدن دیر پای ایران نداریم. در این میان چه باید کرد؟ آیا باید اجازه داد تا طوفان همچنان ادامه یابد و مردم را بیزار کند و به سلامت آنها صدمه بزند تا منطقه را ترک گویند؟ آیا این راه درست است یا این که باید به فکر چاره ای بود؟ آیا چاره ای اصولا وجود دارد؟ آیا می توان فکری کرد؟آیا راه حل تکنیکی وجود دارد که بتواند ریزگرد ها را سرجای خود بازگرداند و منطقه را از این تنش شدید نجات دهد؟ در این مقاله نگاهی به این مساله می افکنیم.

George Grester picture

عکس هوایی دشت خوزستان، جرج گرستر سال 1355 شمسی

هر جامعه و اکوسیستمی ظرفیت نگهداشت معینی دارد که در علم محیط زیست به آن Carrying Capacity گفته می شود. ظرفیت نگه داشت که گاه ظرفیت تحمل نیز نامیده می شود، بیانگر توان تحمل حیات در یک منطقه یا زیست بوم معین است. بدین معنا که هر منطقه ای میزان معینی از حیات را می تواند تحمل کند و تاب بیاورد. اگر میزان جمعیت و میزان مصرف از حد تحمل آن فراتر رود، آن منطقه و آن اکوسیستم ( نظام زیست بومی) روی به انحطاط خواهد نهاد و در صورت ادامه سرانجام فرو خواهد پاشید. این چیزی ست که اکنون در جنوب غربی کشور و تا حدی در غرب کشور اتفاق افتاده است. فشار بیش از حد بر منابع آبی منطقه، نظام طبیعی آن را بر هم زده است. دریاچه ارومیه خشک شده و هورالعظیم هم نیمه جان شده است. سد کردن آب رودخانه کرخه از طریق چندین سد بویژه سد کرخه، بستن چهار سد بر کارون و احداث تعداد زیادی سد در حوضه دریاچه ارومیه طی مدتی کوتاه، وجود جمعیتی فشرده در اطراف سد ها، کشاورزی شدید در نواحی زیر سد و احداث شبکه های آبیاری همه و همه نظام آبشناسی ( هیدرولوژیک ) منطقه را دگرگون کرده است. احداث چندین و چند سد در ترکیه بر رود فرات و گرم شدن کره زمین و کاهش بارندگی نیز آب و هوای منطقه را بشدت تحت تاثیر قرار داده است.

اینها مسایلی است که اکنون همگان کم و بیش می دانیم. اما در اینجا سئوالی مطرح می شود که تا آن را پاسخ ندهیم به حل این مشکل حتی نزدیک هم نخواهیم شد. سئوال این است که اگر ما به کاری که قبلا ( یعنی تا امروز ) می کردیم به همان صورت ادامه دهیم، آیا دلیلی دارد که انتظار داشته باشیم بعد از دو یا پنج یا ده سال نتیجه دیگری بگیریم؟ یا قطعا به همان نتایج قبلی خواهیم رسید؟ توجه کنید که مساله ای با این اهمیت مساله ای ملی است. این فاجعه صدمه ای جبران نشدنی به سرزمین مادری ایران وارد خواهد کرد. ضربه آن قابلیت سکونت پذیری و توسه پذیری بخش بزرگی از ایران را که قبلا نقش بزرگی در اقتصاد ایران داشته است بشدت کاهش خواهد داد. بنا بر این مشکل فوق را باید جدی گرفت و با آن به صورتی عاجل و استثنایی برخورد کرد. برای این برخورد کشور باید مانند زمان جنگ بسیج شود و تمام نیرو ها و سرمایه خود را متمرکز کند تا این بلیه را مهار و طبیعت ارزشمند خود را حفظ کند. خوزستان یکی از مهم ترین اجزای ایران و یکی از حاصل خیز ترین مناطق جهان است. در گزارشی که در دهه چهل سازمان برنامه و بودجه و رئیس وقت آن آقای ابتهاج با کمک یک شرکت مهندسی مشاور بین المللی تهیه کرده اند آمده است که به شش علت خوزستان حاصل خیز ترین منطقه جهان است که از جمله آن ها می توان به توپوگرافی مناسب و صاف بودن سطح زمین، دمای مناسب، فراوان بودن آب و جمعیت مکفی اشاره کرد. خوزستان سرزمینی است که بخش اعظم نفت ایران از آن به دست می آید و مقدار زیادی از محصولات کشاورزی و نیشکر ما حاصل کار کشاورزان آن است. سد های متعدد کارون یک، دو ، سه و چهار که بر روی کارون زده شده اند برق زیادی تولید می کنند و از این نظر نیز سرمایه بزرگی در خوزستان قرار دارد. اینها تنها بخشی از ثروت خوزستان زیبا ست و اگر قابلیت های آن برای گردشگری و تجارت و صنعت را نیز بر اینها بیفزاییم خواهیم دید که ارزش آن غیر قابل تصور است. اما ببینیم توسعه خوزستان از چه الگویی پیروی کرده است.

Horolazim Wetland

هورالعظیم چنان که بود

Wild life in Horolazim

حیات وحش هورالعظیم

برای این که مساله مشخص تر شود مثالی می آورم. بیست سال پیش همه می گفتیم تهران ترافیک سنگین و شلوغی دارد. هنوز هم می گوییم اما وضع آن بسیار بدتر شده است. در زمان آقای کرباسچی تغییرات بزرگی در شهر تهران انجام شد. در آن زمان همه خوشحال شدند و بسیاری از مردم کار های او را ستودند اما مدتی بیش نگذشت که دوباره ترافیک تهران به معضلی جدی تبدیل شد. خیابان ها و بزرگ راه هایی که کرباسچی احداث کرد تنها مدت کوتاهی در بهبود آمد و شد تاثیر داشت. چرا؟ چون تولید اتوموبیل چنان زیاد بود که هر فضای کوچکی را بلافاصله پر می کرد. اکنون نیز شهر داری تهران پیوسته تونل ها و شاهراه های بسیاری احداث می کند. اما این اقدامات تنها مقداری، آن هم موقتی، درد ترافیک را تسکین می دهد اما مشکل را حل نمی کند. ترافیک تهران به عصبیت و بیزاری مردم انجامیده است و روز به روز به مانع بزرگ تری بر سر راه زندگی انسانی مردم ساکن شهر تبدیل می شود. علت آن است که به رغم آلودگی هوا و انبوهی ترافیک شهری، هنوز هم اولویت های سرمایه گذاری ما همان اولویت های قبلی است و پیوسته بر طبل تولید و فروش و واردات اتو موبیل می کوبیم. پس چرا نباید وضعیت ما روز به روز بد تر شود؟

این مثال را بدان منظور آوردم که آن را با وضعیت آب مقایسه کنیم. در مورد آب نیز ما همان کار را کردیم و پیوسته همان سیاست را ادامه می دهیم و بنابراین هیچگونه انتظاری نباید داشته باشیم که به نتیجه جدیدی برسیم. کار ما در این چند ساله عبارت بوده از احداث سد و ایجاد شبکه های آبیاری، پخش کردن آب در مناطق وسیع و قرار دادن آن در زیر تابش آفتاب و افزایش ضریب تبخیر، کشاورزی در قطعات کوچک ، کاشت محصولات یک سان در سراسر کشور بدون در نظر گرفتن میزان نیاز آنها به آب و محروم کردن رودخانه ها از آبشان. در نتیجه حاصل کار این شده که رودخانه کرخه آبی کم تر از انتظار دارد و رود کارون نیز با چندین سد که بر آن احداث کرده ایم به همین وضع دچار شده است. سد گتوند که شاهکار اشتباهات مهندسی است فاجعه ای زیست محیطی ایجاد کرده و آب کارون را شور کرده است – این مصیبت دیگری است که در جای دیگری باید به آن بپردازیم.

Horolhoveizeh

هورالعظیم

از سویی دیگر ترکیه نیز سد های متعددی بر رود فرات بسته و چیزی قریب 35 میلیارد متر مکعب آب را مسدود کرده است. صدام جنایتکار برای از بین بردن شیعیان جنوب عراق حاشیه های مرداب یا تالاب هورالعظیم را آتش زد و شیعیان را در آن سوزانید و تالاب را از بین برد. در عین حال عراق نیز سد های کوچکی احداث کرده و در نتیجه همه اینها از عراق نیز آب کم تری به هور العظیم یا هور الهویزه می رسد. هورالعظیم به دو قسمت تقسیم شده، قسمت ایران پنج قسمت دارد که دو قسمت آن عمدا خشک شده تا بتوان از آن نفت استخراج کرد. سه قسمت بعدی هم آب چندانی دریافت نمی کند. در نتیجه اکنون تالاب هورالعظیم، بزرگ ترین تالاب داخلی ایران، آب ندارد

در طرف عراق وضع از این بدتر است.. بسیاری از سطوح تالابی که قبلا پوشش گیاهی مختلفی داشتنداکنون بدون پوشش گیاهی رها شده اند. در زیر تابش شدید آفتاب منطقه و بدون پوشش گیاهی، خاک می پزد و با یک باد به هوا می رود. فرسایش شدید بادی زمین را بایر می کند .بیابان زایی در اینجا به وضوح دیده می شود. این بیابان زایی، خاک را از بین برده است. دیگر در آن منطقه در بسیاری از نقاط هیچ گیاهی نمی روید.
تنها چاره کار آن است که با سرمایه گذاری سنگین و با حمایت شدید از اکو سیستم صدمه دیده منطقه، گیاهانی را که طاقت کم آبی دارند و مناسب منطقه هستند بکاریم و از طرف دیگر با کاهش برداشت آب از رودخانه کرخه میزان آب ورودی به هور العظیم را افزایش دهیم. اما چنین چیزی آیا ممکن است؟ آیا با وضعی که ما اکنون داریم، با وضعیت تصمیم گیری کنونی، در شرایطی که تصمیم گیران بشدت در گیر مسایل روزمره اند و بسیاری فقط نوک بینی خود را می بینند و می خواهند پول را از هر جا شده تهیه وصرف رتق و فتق امور روزمره کنند، آیا می توان امیدوار بود که بتوانیم بر این مشکلا فایق آییم؟ متاسفانه بعید است. اما چه باید کرد؟

قطعا نمی توان این منطقه عظیم اقتصادی را رها کرد و مردم مظلوم آنجا را به دست باد و خاک سپرد. همه می گویند که می باید فکری کرد . اما آن فکر با این ساز و کارهای موجود پیش نمی رود و حاصلی نخواهد داشت . رویکرد نوینی باید در پیش بگیریم. باید سرمایه را از نقاط دیگر آزاد کنیم و به این منطقه وارد کنیم و با برنامه ای منطقی منطقه را احیا کنیم. اما از کجا می توان سرمایه را بیرون کشید؟ با روحیه پوپولیستی حاکم بر جامعه و دولت بعید است که سرمایه لازم برای احیای این منطقه به آن تعلق بگیرد. این چیزی است که ما باید خواستار آن باشیم: تغییر الویت سرمایه گذاری دولت.
غفلت در سرمایه گذاری برای احیای این منطقه مساوی است با نابودی منطقه خوزستان و غرب کشور. لازم است بسیاری از پروژه های بزرگ و پر سرو صدا و مخرب محیط زیست کنارگذاشته شود و بسیاری از برنامه های اقتصادی کشور مورد تجدید نظر قرار گیرد.
در این مملکت در واقع کم ترین سرمایه گذاری در کشاورزی و محیط زیست صورت گرفته و این بزرگ ترین خطر است . اگر ما بتوانیم محیط زیست و طبیعت خود را حفظ کنیم همه چیز خواهیم داشت و به همه چیز خواهیم رسید زیرا این طبیعت تواناست. طبیعت قدرت حفظ ما را دارد و ما باید برداشتمان از آن را محدود کنیم. ما بیش از ظرفیت نگهداشت سرزمینمان به آن فشار آورده ایم ، بیش از ظرفیت نگهداشت منابع آب زیر زمینی خود از آن برداشت کرده ایم، در نتیجه اکنون دشت های کشور دچار فرو نشست زمین شده اند. آب های زیر زمینی که سال های سال در زیر زمین بوده اند بیرون کشیده شده اند و خاک فشرده شده و دیگر حتی اگر باران هم ببارد نمی تواند در آن نفوذ کند. مقابله با این معضل بزرگ و جلوگیری از پیشرفت آن نیازمند تغییر رویکرد است. رویکرد جدیدی لازم است. رویکرد انقلابی و سازمان دهی جدید متناسب با آن. اگر این کار را نکنیم طبیعت خود را از دست خواهیم داد. این کار نیازمند آن است که در سیاست سرمایه گذاری کشور تجدید نظر شود. از هزینه های اضافی پیش گیری شود و سرمایه زیادی صرف احیای طبیعت و احیای منابع آبی کشور شود . در عین حال باید تقاضای جمعیت را از سرزمین کاهش داد. نمی توان مرتب فشار آورد و از زمین غذا خواست و هر روز فشار را بیش تر کرد و انتظار داشت که زمین همچنان به ما خدمات بدهد. زمین خسته می شود و یک روز سرانجام می ایستد . شکاف هایش باز می شود و بیابان می شود. آن وقت دیگر هیچ چاره ای نداریم . دکتر حسنی و خانواده اش حق دارند. اگر تغییر رویه ندهیم آنها و بسیاری دیگر می روند و به خیل پناهجویان زیست محیطی می پیوندند

حمید طراوتی