حذف سدها؛ از توهم تا واقعیت

فرستاده شده در ۲۲ آبان ۱۳۹۶

یکی از داغ ترین مباحث زیست محیطی حال حاضر ایران بحث سد ها و باید ها ها و نباید های آن است. آقای دکتر کلانتری یکی از کسانی بودند که سال ها پیش به سد سازی افراطی و فاجعه سد گتوند و شور شدن آب کارون اشاره کردند و ایشان اکنون در راس سازمان حفاظت محیط زیست قرار دارند. در سخنرانی ایشان در پارک فن آوری مشهد در سال 92 ایشان به مساله سد آتاتورک و خشک شدن تالاب های ایران اشاره کردند و احداث سد ایلیسو را فاجعه ای برای ایران خواندند. دیگران و بویژه آقای مهندس درویش، مدیر کل قبلی دفتر مشارکت های مردمی محیط زیست، نیز بسیار در این زمینه گفتند و نوشتند و در باره آن روشنگری کردند. ایشان حتی پویشی را تحت عنوان نجات میان رودان پایه گذاری کردند که اکنون طرفداران بسیار دارد. در این زمینه فیلم مستندی هم تحت عنوان مادر کشی توسط آقای کمیل سوهانی ساخته شد که در آن با دیدی تاریخی مساله احداث سد در ایران مورد بررسی قرار گرفت. این فیلم صحنه های تکان دهنده ای از نابودی سرزمین و اکوسیستم های آن را به نمایش گذاشت و بسیار تاثیر گذار بود. نمایش فیلم فوق در کانون مهندسان مشاور ایران سبب مباحثات و جدل های تند و حتی مشاجراتی بین موافقان و مخالفان آن شد و عده ای از مهندسان سد ساز با حمایت از صنعت احداث سد ایران و پیشرفت های آن در زمینه فن آوری به این فیلم و موضوع مخالفت با سد سازی واکنش تندی نشان دادند. عده ای از کارشناسان وزارتخانه ها نیز به این موضوع اعتراض کردند و بدین ترتیب سدسازی به کانون مجادلات بین دو گروه تبدیل شد.

مقاله ای که در زیر می آید مساله سد سازی و مضار آن و نحوه حذف سد ها و مشکلات آن را با رویکردی علمی مورد بخث قرار داده. صرف نظر از مواضع و نظریات ابراز شده در مقاله، مطرح شدن نظرات متخصصان در این زمینه خود می تواند بسیار راهگشا باشد. لذا ضمن تشکر از استاد ارجمند آقای مهندس ابولفضل میر قاسمی که مقاله را فرستاده اند، با هم آن را می خوانیم.

حذف سدها، از توهم تا واقعیت نویسنده: دکتر سیدجلالالدین میرنظامی، دکتری مهندسی منابع آب

شکل 1: تعداد و روند سدهای حذف شده در ایالات متحده ( مرجع: 2017 ,Chaf fi n and Gosnel l)

شکل 1: تعداد و روند سدهای حذف شده در ایالات متحده ( مرجع: 2017 ,Chaf fi n and Gosnel l)

مقدمه
در چند سال اخیر در کشورمان، سخن از حذف سدها را بارها شنیدهایم. سدهایی که با هزینه های گزاف احداث شده اند و خوب یا بد در حال بهره برداری می باشند. سدهایی که با تأمین منابع آب از یک سو و تخریب اکوسیستم ها و سرمایه های انسانی از سوی دیگر، برخی را منتفع و برخی دیگر را متضرر کرده اند. اگرچه احداث سدها توانسته است از طریق تنظیم جریان آب و کنترل سیلاب ها، به بهبود معیشت و رفاه جوامع کمک شایانی را ارائه دهد، اما از طرف دیگر وضعیت نامطلوب اکوسیستم های آسیب پذیر کشورمان موجب شده تا تقاضا برای حذف سد مطرح گردد.
در حال حاضر در کشورمان، دو گروه طرفدار و مخالف حذف سد، به دو جامعه ی نسبتاً کوچک محدود می شوند .
طرفداران حذف سد عموماً از فعالان محیط زیستی هستند که بدون تعلق و وابستگی به محدوده یا منطقه ای خاص، اساساً به دلیل توجه جدی به حفظ محیط زیست کشور و مشاهده فعالیت های حذف سد در برخی کشورهای پیشرفته، حذف سدها را طلب می کنند. مخالفان حذف سدها نیز عموماً از مسؤولان تأمین آب در کشور هستند که حذف سدها را یک تصمیم احساسی می دانند و گروه مخالفان را به عدم آگاهی و اطلاع نداشتن از واقعیت ها متهم می نمایند. البته انتظار می رود در صورت ورود بحث حذف سدها به عرصه ی عمل، بخش قابل توجهی از حاکمیت و جامعه نسبت به آن عکس العمل های تند نشان دهند و دیگر صرفاً به یک جدال کلامی بین دو جامعه ی دوست داران حفظ محیط زیست و مسؤولان تأمین آب خلاصه نخواهد بود .
به عنوان یک ناظر بیرونی، تشخیص اینکه چقدر حذف سدها شدنی و مطلوب است کار دشواری است. در این نوشتار ،سعی خواهد شد تا با نگاهی به مطالعات صورت گرفته در زمینه ی ابعاد اجتماعی و سیاسی حذف سدها که اخیراً در یک شماره ویژه از مجله «Water Alternatives» چاپ شده است، به دنبال پاسخ به این سوالات باشیم که اساساً نهضت حذف سد در کشورهای پیشرفته چگونه شکل گرفته است، هدف اصلی آن چیست و با چه مسائلی روبروست؟ پاسخ به این سوالات از این منظر حائز اهمیت است که اگر بتوان فلسفه ی نهضت پرطمطراق حذف سد را شناخت، آنگاه میتوان با نگاهی متعادلتر نسبت به راهکار حذف سد برای احیای اکوسیستم های نیمه جان کشورمان پرداخت.
در ادامه این متن، با توجه به اطلاعات مندرج در مقالات مزبور، ابتدا ابعاد و گستره ی سدهای حذف شده و دلایل مهم حذف آنها مطرح خواهد شد. سپس چالش ها و نکات کلیدی که در فرایند حذف سد شکل گرفته اند ارائه شده و در ادامه ی آن چارچوبی جامع (مبتنی بر یکی از مقالات) برای بررسی ابعاد موضوع حذف سد ارائه خواهد شد. در نهایت ، نتیجه گیری از این مطالعه در قالب مقایسه ی نکات جمع آوری شده با دغدغه ی امروز کشورمان صورت خواهد گرفت.

سد هوور (بولدر) یکی از بزرگ‌ترین سدهای ایالات متحده آمریکا

سد هوور (بولدر) یکی از بزرگ‌ترین سدهای ایالات متحده آمریکا

سدهای حذف شده
طبق مقالات مطالعه شده ،کشورهای پیشتاز در زمینه ی حذف سدها را می توان ایالات متحده، کانادا و فرانسه دانست. بر اساس آمار موجود، تا پایان سال 2015 نزدیک به 1300 سد حذف شده اند که تنها 29 سد دارای ارتفاع بیشتر از 10 متر و چهار سد بالای 30 متر بوده اند. شناخته شده ترین مورد از حذف سد مربوط به سد Elwha با ارتفاع 33 متر بوده که در سال 2011 و در ایالت واشنگتن تخریب شده است. در شکل 1 میتوان رشد حذف سدها را در ایالات متحده مشاهده نمود. به گفتهی (2017) Grabowski et al در سال 2017 برای اولین بار در ایالات متحده، میزان حذف سدها از میزان اضافه شدن به آنها پیشی گرفته است و این تحول بزرگ را میتوان ناشی از تغییرات گسترده ی اجتماعی-اقتصادی و بلوغ گروه های ذینفع محیط زیستی و تبدیل آنها به فشارهای سیاسی در سطح ملی دانست. شرایط، اهداف یا منظورها و مالکیت از مسائل مهمی هستند که فرایند سیاسی و قانونی را برای رسیدن به حذف سد تعیین می کنند. در ایالات متحده عموم حذف سدها برای سدهای کوچک و خصوصی صورت گرفته است اما با این وجود بزرگترین موارد حذف سدها مربوط به سدهای برقابی ای بوده که نیازمند فرایند تجدید مجوز فدرال بوده ا ند ((Chaffin and Gosnell, 2017, Sherren (2017) et al به عقب بودن کشور کانادا در انجام پروژه های حذف سد نسبت به ایالات متحده اشاره کرده و بیان می دارند که هنوز سنت احداث سدهای بزرگ در کانادا ادامه دارد .(2017) Germaine and Lespez نیز به این نکته می پردازند که اگر چه فرانسه را می توان به عنوان بلندپروازترین کشور در اتحادیه اروپا دانست که پس از اجرای دستورالعمل چارچوب آب(WFD1 )در سال 2000 سعی در حذف سدها، بندها و موانع دیگر کرده است، اما تعداد موانعی که تا کنون حذف شده یا در حال حذف شدن هستند تعداد بسیار اندکی از مجموع 8000 مانع ( بر روی رودخانه ها) را تشکیل می دهند و بزرگترین سدی که تا کنون در این کشور حذف شده است مربوط به سد Kernansquillec میباشد که 15 متر ارتفاع دارد و به دلایل امنیتی حذف شده است. به گفته ی (2017) Sneddon et al، تاکنون از 14000 سدی که در طول دو قرن اخیر در منطقه New England ایالات متحده احداث شده، تا کنون فقط 125 مورد حذف سد اتفاق افتاده و در حال حاضر 50 سد درحال بررسی و گذراندن مراحل مختلف برای حذف سد هستند و در این محدوده معمولاً فرایندهای مختلف از ابتدا تا انتها ( حذف سد) در یک بازه زمانی 3 تا بیش از 10 سال صورت می گیرد و این نشان دهنده ذات پرتنش این فرایند است.

از منظر اکولوژیکی، سدها موجب تغییرات شدیدی در فرایندهای اکوسیستمی مانند افزایش نشت و تبخیر آب، جلوگیری از مهاجرت آبزیان، کاهش جابجایی رسوبات و تغریق نمودن اکوسیستم های رودخانه می شوند. اما با نگاهی بر مقالات این مجله میتوان این جمع بندی را ارائه داد که اصولاً عوامل متعدد دیگری به غیر از مسائل اکولوژیکی در حذف سدها دخیل بوده اند و حتی به پایان رسیدن عمر سازه های سدها و مسائل امنیتی نقش کلیدی را در حذف سدها ایفا کرده اند .
(2017) Sherren et al به این مسأله تأکید می کنند که بسیاری از سدهایی که تا کنون در کانادا حذف شدند جزو سدهایی هستند که در قرن نوزدهم یا اوایل قرن بیستم برای اهدافی احداث شده اند که یا عمر مفید آنها به سر رسیده یا دیگر آن اهداف وجود ندارد. اما در سدهایی که هنوز در حال تأمین اهداف موردنظر خود هستند با مناقشات بسیار جدی تری برای حذف شدن روبرو هستند. لذا، نکته ی بسیار مهم دیگری که به طور غیرمستقیم می توان از این مقالات و ارجاعات ذکر شده در آنها استنباط کرد، این است که دغدغه ی حذف سد عموماً در مناطق پرآب ( نسبت به تقاضا) مطرح و پیگیری شده است.
چالش های کلیدی در فرایند حذف سدها
مسأله ی بسیار مهمی که تقریباً محور اصلی مباحث ارائه شده در عموم مقالات را تشکیل می دهد، مطالعه ی چالش هایی است که در مسیر حذف سدها رخ داده است. در حقیقت ، تمامی این مقالات در قالب تشریح موارد شکست و موفقیت پروژه های حذف سد تعریف شده اند. مطالعه ی این موارد نکات بسیار آموزنده ای را تولید نموده که می توان از آنها هم برای درک بیشتر پیچیدگی فرایند حذف سد و هم مقایسه بستر موجود در این پروژه ها با شرایط کشورمان استفاده کرد . در ادامه، نکات استخراج شده از این مقالات ارائه خواهد شد.
مخالفان و موافقان
محور اصلی تمامی مطالعات، مباحثات و تعارضات بین طرفداران و مخالفان حذف سد است. نکته ی جالب توجه، آرایش مخالفان و موافقان است، که به دلیل ورود این پروژه ها به عرصه ی واقعیت، جوامع محلی اصلی ترین مخالفان برای حذف سد معرفی شده اند. به علاوه، پروژه های حذف سد غالباً از سوی دولت مرکزی ( به عنوان حامی اصلی حذف سد) و در راستای اجرای اهداف و قوانین فراملی (مانند WFD) یا استانداردها و قوانین امنیت سازه ای دنبال شده اند.

جدال بی پایان در دو دنیای متفاوت
عموماً سدها و دریاچه های آنها در اذهان جامعه ی محلی -به عنوان یکی از مخالفان اصلی برای حذف سدها- در گذر زمان به بخشی از طبیعت تبدیل می شود و آنها سد را جزئی از طبیعت می دانند. اما مخالفان سد، طبیعت را در فضایی بدون حضور انسان و دستکاری ها و اثرات مخربش تصور می کنند. از نظر (2017) Jorgensen طرفداران حذف سد از چارچوب دوگانگی طبیعت-فرهنگ و گروه مخالفان حذف سد از رویکرد آمیختگی طبیعت-فرهنگ تبعیت می کنند. دوگانگی طبیعت-فرهنگ بر این پایه قرار دارد که اساساً طبیعت جایی است که انسان در آن دستکاری نکرده باشد و لذا ارزش طبیعت در شرایط دست نخوردگی آن است. لذا از نظر این افراد، کسانی که سد و شرایط موجود را طبیعی می شمرند گمراه هستند، لذا حفاظت از دریاچه مصنوعی یک سد ارزش اکوسیستمی ندارد و بی معنی است. رویکرد آمیختگی طبیعت-فرهنگ، یک دسته شناخته شده معرفت شناسی، اخلاقی و زیبایی شناسی در علوم انسانی و اجتماعی است که در عصر آنتروپوسین ( غلبه تأثیر انسان بر طبیعت) ظهور یافته است و در حقیقت انسان و طبیعت را از یکدیگر جدا نمیداند ( نگاه هیبریدی) . نکته ی بسیار مهم در رابطه با دوگانگی طبیعت-فرهنگ، و آمیختگی طبیعت-فرهنگ این است که این دو نگاه با یکدیگر سازگار نیستند و در نتیجه موجب تعارضات محیط زیستی خواهد شد که در نهایت یک گروه باید ببازد، زیرا هیچ کدام از این دو طرف، یکدیگر را معتبر نمی دانند.
انگیزش های متفاوت و عدم همدلی بین مخالفان و موافقان
اختلاف بین انگیزش ها مسأله ی بسیار مهمی است که می تواند تصمیمات مرتبط با حذف سد را به چالش بکشد. برای مثال، بسیاری از ساکنان حاشیه سد که از حضور سد منتفع می شوند، از این مسأله انتقاد میکنند که چرا برای بازگرداندن ماهی ها به رودخانه – به عنوان نماد اصلی توجه به اکوسیستم و احیای آن- باید هزینه های گزافی پرداخته شود و حقوق آنها پایمال گردد. این شرایط حتی از منظر مخالفان حذف سد به عنوان دست اندازی و تصمیم گیری افراد بیرونی تعبیر می شود، به نحوی که (2017) Germaine and Lespez از قول یکی از مخالفان حذف سد آورده اند: «من به دوستداران رودخانه سیلون2 ( طرفداران حذف سد) گفتم که بیایید در روستای ما و با مردم محلی ما -نه آمریکایی ها و کانادایی ها که با هلیکوپتر بر فراز سد پرواز می کنند و برای حذف سد ما تصمیم می گیرند- صحبت کنید!». عموماً طرفداران حفظ سد با نگاهی استاتیک به عرصه ی دریاچه و با یاد گذشته و خاطراتی که از دریاچه داشتند ، همواره سعی کردند تا نشان دهند که بیش از هر کس دیگر نسبت به بحث کردن پیرامون حذف سد محق هستند. در نقطه ی مقابل، طرفداران حذف سدها هم گذشته و هم حال را انکار می کنند. آنها به حذف سد به مثابه یک اقدام برای آزادسازی و لیبراسیون نگاه می کنند، بدون آنکه با ساکنین محلی که خود را وابسته به سد می دانند احساس همدلی داشته باشند. از نظر آنها، حذف سد همه مشکلات را حل می کند.
تخصص و علم
در رابطه با موضوع علم و تخصص نکات قابل توجهی مورد اشاره قرار گرفته است . موارد مطالعاتی نشان می دهند چالش اصلی در حین مباحثه طرفداران و مخالفان سد، نبود اطلاعات نیست و انجام یک مباحثه دموکراتیک لزوماً به داشتن اطلاعات و دسترسی به علم وابسته نیست. به عبارت دیگر، زمانی که با مخالفان جدی و سرسخت روبرو هستیم، اعتماد بالا به مطالعات و دسترسی به اطلاعات دقیق، کافی نخواهد بود. در زمان عدم وجود تعریف مشترک از مسأله، بحث ها بر مبنای قضاوت های شخصی و اصول ایدئولوژیک که غیرقابل غلبه هستند صورت میگیرند. لذا برای حذف سد و انجام پروژه های احیای رودخانه، داشتن دیدگاه و احساسی مشترک نسبت به رودخانه کاملاً ضروری است و لزوماً دسترسی به یک دانش عینی نمیتواند بر ابهام غلبه کند و آنرا شکست دهد. البته برخی سعی کرده اند تا نشان دهند که نقش علم در مواردی بخصوص میتواند راه گشا باشد3.
در برخی موارد مخالفان حذف سد، با ادعاهای علمی به این دلیل مخالفت میکنند که عموماً جامعه متخصص را متصل به قدرت های سیاسی و اقتصادی فرض میکنند. البته این به مفهوم رد تلاشهای افراد متخصص در مسیرکسب دانش علمی نیست، بلکه صرفاً بر اساس این منطق شکل می گیرد که اساساً مسیر قابل پیگیری برای کسب علم عموماً توسط کانون های قدرت تعریف و جهت گیری می شود و لذا متخصصان بازیچه ی این مسیرِ از پیش تعیین شده هستند.
در مطالعات اخیر نشان داده شده که شبکه های اقتصاد سیاسی تمایل دارند تا علم محیط زیست را به شکل یک علم نئولیبرال تبدیل کنند که فارغ از بستر و مقتضیات زمان و مکان است. برای مثال در مطالعات متعددی که در زمینه ی احداث سدها انجام شده نشان داده می شود که چطور دانش تولید شده در مراکز قدرتمند ژئوپولتیکی و اقتصادی بخصوص، در قالب علم جهانی به نقاط دیگر سرایت کرده است.
مسألهی دیگر ،وجود معرف شناسی های ( epistemologies ) متنوع است، عاملی که گاهاً موجب تعارض های بسیار شدید حتی بین متخصصان درباره رویکردهای مختلف مدیریت می شود. این در حالی است که با نگاهی به ادبیات مربوطه می توان متوجه شد که بسیاری از مطالعات در عرصه بررسی واگرایی های تخصصی مرتبط با احیای رودخانه ها و تالابها بیشتر به تقسیم و واگرایی بین علم و عمل پرداخته اند تا به واگرایی های موجود در ساحت علم مدیریت منابع. از منظر دیگر، علم اکولوژی در حال تکامل است و این خود عاملی برای ایجاد ابهام در تعاملات بین طرفداران و مخالفان حذف سد می شود. در این رابطه، محققان به ضعف اطلاعات به دلیل ضعف فرایندهای پایش، و همینطور پیچیدگی های متعدد برای پیش بینی قطعی از اثرات حذف سد بر پارامترهای بیوفیزیکی ( و در عین حال توجیه عمومیت یافته مبنی بر برتر شمردن شرایط در وضعیت بدون سد نسبت به شرایط حضور سد) اشاره می کنند.

جدیت و نظم در پروژه های حذف سد
شکست پروژه حذف سد را نمی توان به سادگی به نبود دلایل کافی و عینی نسبت داد، بلکه می توان آن را ناشی از شکست طرفداران حذف سد برای کنترل دستورکار خود و انجام فعالیت های منظم و گردآوری مسؤولانی کارامد دانست. برای مثال، انجام مطالعات پس از تصمیم گیری برای حذف سد، یا روند بسیار کند و آهسته در انجام مطالعات می تواند موجب آن شود تا گروه های طرفدار حذف سد بسیار تضعیف شوند و این احساس القا گردد که در عمل حذف سد اتفاق نخواهد افتاد. دولت و دپارتمان های مختلف آن که سخنگوهای اصلی برای حذف سد هستند ) طرفداران حذف سد ( اگر نتوانند برنامه زمانی مشخصی را از اقدامات خود ارائه دهند، عملاً اقدامات حذف سد هیچ نمودی برای جامعه نخواهد داشت.
رقابت علمی بین موافقان و مخالفان
در گروه های مخالف حذف سد نیز متخصصانی وجود دارد و آنها نیز با استدلال به مطالب علمی سعی می کنند تا جایگاه خود را در مواجهه با موافقان حذف سد تقویت کنند. برای مثال، به موردی اشاره شده است که در آن مخالفان حذف سد به این مسأله می پردازند که با توجه به عمر بیش از 300 سال سد، هم اکنون سد و دریاچه ی آن بخشی از اکوسیستم هستند و اکوسیستم موجود با تغییرات تطبیق یافته است و مردم ساکن در محدودهی سد بخشی از اکوسیستم هستند که حذف سد به مفهوم برهم زدن اکوسیستم است. این در حالی است که سخنگوی موافقان حذف سد سعی میکند تا با ذکر علل علمی برای اهمیت حذف سد از جایگاه خود دفاع کند و به این می پردازد که حذف سد می تواند باعث بهبود کیفیت آب، بهبود زیستگاه و دسترسی بهتر گونه های در حال انقراض ماهی ها شود. در این شرایط پس از انجام یک رفراندوم، مخالفان حذف سد برنده می شوند چرا که متخصصین مخالف حذف سد، از استدلالات علمی خود به نحو احسن استفاده کردند و آنرا به خروجی های ملموسی که برای جامعه اهمیت دارد ارتباط دادند.
سیاست ورزی مخالفان
در برخی موارد مرزهای بین استدلالات علمی و سیاسی کاملاً غیر قابل شناسایی میشوند. برای مثال Sneddon et al(2017) با واکاوی یک مورد نشان میدهند که چطور جامعه محلی سعی می کند تا با مطرح کردن اتهاماتی نسبت به گروه مدافع حذف سد و همینطور ذکر ادعاهایی مختلف مبنی بر اینکه اگر سد را حذف کنیم رودخانه ها، ماهی ها و … همه از بین می روند، به طولانی کردن روند بررسی حذف سد روی می آورند و مدام مطالبی را مطرح میکنند که جامعه متخصص طرفدار حذف سد، باید متناظر با آن دائماً زمینه ی صحبت ها و مطالعات خود را جابجا کند. لذا صبر و انعطاف نقش بالایی را در این رابطه ایفا می کند. در این گونه از موارد، مسأله اصلی این نیست که جامعه محلی و مخالف حذف سد به خاطر نادانی نسبت به اثرات حذف سد این گونه عمل می کنند، بلکه مسأله ی اصلی این است که آنها از یک راهبرد سیاسی برای معطل کردن گروه مقابل و فرسایشی نمودن تلاش های آن ها به این روند رو می آورند. در موردی مشابه Barraud(2017) در رابطه با حذف بندهای آبی در فرانسه به این میپردازد که در برخی موارد، مخالفان حذف بندهای آبی از یک سو از آموزش ها و برنامه های مسؤولان برای حذف بندها انتقاد می کنند و از سوی دیگر هر گونه جلسات مشاوره ای محلی را با اتهام به مغرضانه بودن بایکوت می کنند. همینطور استفاده از ترس، نگرانی و تفسیرنادرست، بخشی از ابزارهای مخالفان حذف بندهای آبی است و خصوصاً ترس بازیگران میتواند نگرش آنها را کاملاً تحت تأثیر قرار داده و تلاشهای صورت گرفته در جهت حذف بندهای آبی را به تأخیر انداخته یا مجبور به مصالحه نماید.
سودجویی بخش خصوصی ( در سدهای خصوصی)
در یکی از مقالات به طور مفصل، ماجرای سودجویی بخش خصوصی و بهره بردار انرژی برقابی سد در موردی خاص(در کانادا) مورد بحث قرار گرفته و نشان داده می شود که چگونه بخش خصوصی از نقاط ضعف جامعه محلی برای عدم حذف سد استفاده می کند و به شکلی ساختگی و ظاهرفریبانه از نظرسنجی جامعه برای پیشبرد هدف خود مبنی بر حفظ سدی که با مشکلات جدی فیزیکی روبروست سوءاستفاده می نماید (20175102 ,Sherren et al). در این تحقیق نشان داده می شود که چطور وابستگی جامعه به حضور سد تقویت شده و چطور عدم آگاهی بخشی کافی به آنها باعث می شود تا به حفظ سد و تعمیر پرهزینه ی آن رأی موافق دهند.

وابستگی به مسیر
خیلی از مردم محلی که شاید متوجه نقش منفی حضور سدها هستند بر این باورند که خسارت سد دیگر وارد شده و راهی به غیر از حفظ آن نیست و البته سد منبعی برای تأمین معاش جامعه است که نمی توان آن را حذف کرد و یا در صورت حذف موجب مهاجرت ( خود، بستگان و فرزندان ) از منطقه می شود. لذا این شرایط بیانگر این است که جامعه ترجیح می دهد تا مسیر گذشته ادامه یابد و مایل به تغییر نیست و این وابستگی به مسیر احتمالاً در آینده دشوارتر نیز خواهد شد. بنابراین وجود یک مسأله و چالش، لزوماً موجب جلب توجه برای حذف یا حل آن نخواهد شد، بلکه میتواند از طریق وابستگی به مسیر موجب حمایت برای ادامه همان مسیر شود. به عبارت دیگر، تجربه موجب آن میشود تا مردم هنجارها و انتظارات خود را تطبیق دهند و به مرور زمان مسائل نامطلوب را در اذهان خود مطلوب جلوه دهند.
عدم توزیع متقارن منافع و هزینه های حذف سد
یکی از چالش های جدی در برابر حذف سد به توزیع نامتقارن منافع و هزینه های ناشی از حذف سد در بین جوامع موجود در مسیر رودخانه ارتباط دارد. برای مثال، حذف سد می تواند برای جامعه ای که از دریاچه ی سد منافع اقتصادی و اجتماعی دریافت می کند نامطلوب باشد و در عین حال به علت افزایش جریان آب در رودخانه برای جامعه ی پایین دست جذابیت هایی را به همراه داشته باشد. به دلیل پیچیدگی بالای این مسأله، در موارد متعددی توزیع نامتقارن منافع و هزینه ها باعث به تعویق افتادن و حتی شکست پروژه های حذف سد شده است.
تحلیل فرایند حذف سد
با توجه به نکات فوق می توان متوجه شد که چالش های گسترده ای در مسیر حذف سدها وجود دارد که اگر بتوان به شکلی جامع آنها را مورد نقد و تحلیل قرار داد، قطعاً گفتمان های مخالفان و موافقان را غنا خواهد بخشید. در همین راستا (2017) Grabowski et al سعی کردند تا برای درک و تعمق بیشتر در فرایند حذف سد، بستری را فراهم سازند که با لحاظ نمودن خاصیت بین رشته ای، بتواند به ابعاد مختلف این موضوع بپردازد و از سوی دیگر امکان انتقال دانش و تجربیات را در این زمینه فراهم سازد ( جدول 1).

جدول 1: چارچوب سیستم های سیاسی، مالی، محیطزیستی، اجتماعی و تکنولوژیکی

جدول 1: چارچوب سیستم های سیاسی، مالی، محیطزیستی، اجتماعی و تکنولوژیکی

همانطور که ملاحظه میشود، این چارچوب می تواند نشان دهد که چقدر مباحثات مخالفان و موافقان حذف سد جامعیت دارد و چه ابعادی در این مباحثات مغفول است.
نتیجه گیری
با توجه به مطالب ارائه شده در این نوشتار، می توان چندین مورد را در قالب نتیجه گیری از مسأله ی حذف سد متذکر شد که بدون شک توجه به آنها در شرایط کنونی کشورمان که با چالش های جدی در اکوسیستم های آبی مواجه است اهمیت بالایی دارد زیرا راهکار حذف سد در این میان به دفعات پیشنهاد شده و مورد بحث قرار میگیرد. در ادامه، نتیجه گیری حاصل از مطالعه ی مقالات مزبور و مقایسه آنها با شرایط کشورمان در قالب چندین مورد ارائه شده است.
• قطعاً مقایسه وضعیت اقلیمی و توسعه ی اقتصادی کشورمان با کشورهای پیشتاز در زمینه ی حذف سد، نشان دهنده دشواری دوچندان این هدف در ایران است.
• اگرچه در بیشتر مطالعات حذف سد( در کشورهای پیشرفته) به دریاچه های پشت سد ( از لحاظ تفریحی) یا تولید انرژی برقابی ( به عنوان انرژی تجدیدپذیر) به عنوان عوامل کلیدی مخالفت جوامع برای حذف سد اشاره شده است، اما در کشورمان قطعاً مسأله ی اصلی در حذف سدها در ارتباط با معیشت جوامع روستایی و تأمین آب کشاورزی ،شرب و صنعت خواهد بود که برخورد با آن بسیار پیچیده تر است.
• حذف سد نه تنها از لحاظ اجتماعی و اقتصادی دارای پیچیدگی بالاست، بلکه از منظر اکولوژیکی نیز دارای عدم قطعیت هایی است که بدون شک نمی توان آنرا بدون بررسی، در همه موارد مثبت دانست. برای مثال، حذف سدهای احداث شده در مسیر رودخانه های منتهی به یک تالاب لزوماً موجب احیای آن تالاب و اکوسیستم آن نخواهد شد.
• برخلاف کشورهای پیشرفته ای که در زمینه ی حذف سد پیشتاز هستند، در کشورمان هنوز مسأله ی حذف سد با جامعه ی محلی و دغدغه های آن مواجه نشده است و لذا نباید چالش اصلی در مسیر حذف سد را در طرفداران مسؤولان تأمین آب کشور دانست.
• وابستگی به مسیر، بزرگترین مسأله ایست که در برابر راهکار حذف سد وجود دارد. حضور سدها و ایجاد زمینه لازم برای تأمین مطمئن تر آب، قطعاً وابستگی به آب را افزایش داده و اکنون وابستگی بالا به منابع آب در کشورمان که متأثر از انتخاب راهبرد احداث سد بوده، به جدیترین چالش بدل شده است.
• با محوریت مسأله ی تداوم اکولوژیکی رودخانه ها، به نظر میرسد در کشورمان با چالش های بسیار عمیقی مواجه هستیم که قطعاً نسبت به فرایند حذف سد اولویت دارند . ضعف نظام حکم رانی آب که توان حفاظت از منابع آب را ندارد، قطعاً چه با حضور و چه بدون حضور سدها نقش تخریبی خود را ایفا خواهد کرد و مانع از رسیدن به اهداف اکولوژیکی میشود.
در پایان لازم است به این نکته توجه اکیدی صورت گیرد که اگرچه محتوای این نوشتار طبیعتاً به مذاق مخالفان حذف سد خوشتر می آید، اما مسأله ی اصلی در این است که همان قدر که این مطالب دشواری حذف سد را نمایان می سازد به همان اندازه خطرات ادامه مسیر تأمین بیشتر آب از طریق احداث سد ،انتقال آب، شیرین سازی منابع آب و … را گوشزد می نماید.
1- Water Framework Directive
2- Selune
3- در این دسته از موارد عموماً یا ابعاد علمی حامی برای حذف سد از ابتدا توسط بازیگران کلیدی پذیرفته شده بوده است، یا اینکه انگیزشهای جدی برای مخالفت با حذف سد وجود نداشته است. اما به طور خاصتر به دلایل مختلفی در این موارد اشاره شده است: قرار گرفتن فرایند حذف سد در قالب فرایندهای تنظیمگرانه و قانونی به نحوی که ارائه ادله متعدد علمی از سوی مجریان پروژه به سادگی مورد پذیرش نهادهای عمومی و دولتی قرار گرفتهاند؛ سادهسازی مفاهیم تخصصی در قالب مفاهیم ساده و همه فهم توسط حامیان متخصص حذف سد؛ وجود برخی از حامیان حذف سد در بطن جامعه ذینفع که با ترکیب دانش تخصصی و مقتضیات و شرایط محلی و فرهنگی توانستند جامعه را برای حذف سد متقاعد کنند؛ رفع نگرانیهای جامعه درباره اثرات دغدغهساز حذف سد )مانند ناچیز بودن آلودگی ناشی از جابجایی رسوبات پشت سد و …( به شیوهی علمی و با ارائه دلایل کافی.

مراجع
http://www.wateralternatives.org/index.php?option=com_acymailing&ctrl=archive&task=view&mailid=11&key=OgBTnKhg&sub
id=2394-1Mn1YxPxcVCflU&tmpl=component