یوز در تاریخ و ادبیات ما
نوشته دکتر فرزانه بهار
ایران بهشت گربه سانان بود . شیر پارسی ، ببرمازندران ، پلنگ ایرانی ، یوزپلنگ ، سیاه گوش و انواع گربه های کوچک تر مثل گربه شنی و گربه پالا س در این سرزمین اهورایی می زیستند . شیر پارسی و ببر مازندران را با بی رحمی نابود کردیم و حالا از میان گربه سانان بزرگ تنها یوز پلنگ و پلنگ باقی مانده که آنها هم با سرعت به سوی انقراض پیش می روند . خطر انقراض یوز در ایران بسیار جدی است و عزمی بزرگ لازم است تا این جواهر بی نظیر در طبیعت ایران باقی بماند. جواهری که تاریخ ایران از آن خاطرات بسیار دارد.
از میان گربه سانان فقط دو گونه آن تربیت پذیرند سیاه گوش ( کاراکال ) و یوز پلنگ . از گذشته های دور انسان برای کمک و همراهی در شکار این دو گونه را، در کنار باز و عقاب ، اهلی کرد و از آنها برای شکار حیوانات وحشی استفاده کرد . در ابتدای شاهنامه در داستان تهمورث آمده است که او بود که برای اولین بار از میان حیوانات وحشی یوز پلنگ و سیاه گوش و باز و شاهین وعقاب را رام کرد .
رمنده ددان را همه بنگرید
سیه گوش و یوز از میان برگزید
به چاره بیاوردش از دشت و کوه
به بند آمدند آنکه بد زان گروه
ز مرغان مر آن را که بد نیک تاز
چو باز و چو شاهین گردن فراز
بیاورد و آموختنشان گرفت
جهانی بدو مانده اندر شگفت
این داستان زیبا بخوبی نشان دهنده این است که یوزپلنگ قابلیت اهلی شدن دارد و دوست انسان در شکار است . پادشاهان قدیم در دربارشان تعداد زیادی یوز داشتند وتعدادی یوز بان که از یوزها مراقبت می کردند و به علاوه کار تربیت و آموزش و اهلی کردن یوزها بر عهده آنها بود . هر پادشاه به تعداد یوزهایش می نازید و زیاد بودن تعداد یوزها در دربار پادشاهان علامت قدرت و شو کت و اهمیت آنها بود . مثلا معروف بود که اکبر شاه پادشاه بزرگ هند که زبان پارسی زبان اصلی دربارش بود و بسیار به سنت های ایرانی پایبند بود ، در دربارش هزار یوز نگهداری می کرده .
همی کردنخجیر با یوز و باز
برآمد بر این روزگاری دراز
.
سگ و یوز در پیش و شاهین و باز
همی راند بر دشت روز دراز
فردوسی
فردوسی دراین ابیات بخوبی به سنت شکار پادشاهان و نجبای ایرانی به شکار با یوزپلنگ و باز اشاره می کند .
.
وز دگر سو درآمدند به کار
شرزه یوزان چو شیر شرزه و نر
راست گفتی مبارزان بودند
هریکی جوشنی سیاه به بر
فرخی سیستانی
فرخی نیز به این سنت کهن اشاره می کند .
کلمه یوز کلمه ای پارسی ، از فعل یوزیدن به معنای “جستن، جهیدن، جستجو و طلب کردن” می باشد و یوز را به جهت “جستجوی شکار” به این نام می خوانند. به عبارت دیگر یوز یعنی جوینده، طلب کننده و شکار کننده… البته معانی دیگر باستانی یوز تاختن ، حمله کردن ، در آشوب و تلاطم بودن ، انگیخته شدن و در هیجان بودن است . کلمات مرکبی مثل ر زم یوز، راه یوز، جنگ یوز، چاره یوز، کاریوز، فتنه یوز، صیدیوز و غیره ازین کلمه ساخته شده است . تربیت پذیری پوزپلنگ که از دیرباز در مدارک تاریخی و ادبی ما ثبت شده است اساسا بی خطر بودن یوز را برای انسان نشان می دهد و اثبات این واقعیت است که یوز به انسان حمله نمی کند . بنا بر شاهنامه احتمالا این ایرانیان بودند که برای اولین بار در تاریخ پوزپلنگ را اهلی کردند . سرعت حرکت یوز بسیار زیادست منتهی برای مدت کوتاهی می تواند با این سرعت بدود . به همین دلیل ایرانیان پوز پلنگ را پیاده به شکارگاه نمی بردند بلکه یا آن را یک سوارکار برپشت اسبش تا شکارگاه حمل می کرد که تصاویر آن در سفال های نیشابور ثبت شده است و یا این که یوز را با وسیله ای مثل گاری تا شکارگاه می بردند . در مینیاتوری از کتاب شاه جهان نامه که سرگذشت مصور شاه جهان، پادشاه هند، است پادشاهان گورکانی هند که تابع سنت های باستانی ایران بودند این حیوان را ، با یک گاری که توسط دوگاو کشیده می شود به شکارگاه می برند . در تابلو دیگری مربوط به همین دوران یوزبان پس از رسیدن یوز به شکارگاه چشمان یوز را که تا آن موقع بسته بوده می گشاید و شکار را نشانش می دهد و یوز را آزاد می گذارد تا برود و شکار را بگیرد و بیاورد . از یوز برای شکارهای بزرگ تر مثل شکار آهو و غزال نیز استفاده می شد و از سیاه گوش برای شکار های کوچک تر مثل خرگوش و پرندگان