پیری جمعیت
به نظر می رسد که بسیاری از مسائل امروز جهانی شده اند و راه حل همه ی آنها نیز جهانی ست. یکی از این مشکلات مشکل پیری جمعیت است. پیری جمعیت و رشد جمعیت هر دو از پیامدهای بیرونی رشد سرمایه داری هستند، یعنی سرمایه داری با رشد خود و بدون اینکه هیچ هدف و برنامه ای داشته باشد آنها را تولید کرده است. پیری جمعیت مشکلی جهانی ست یعنی جز ده تا پانزده کشور خاص و کوچک بقیه کشورهای جهان با آن دست به گریبانند. از نظر تعریف پیری جمعیت یعنی افزایش متوسط سن جمعیت در هر جامعه که در اثر کاهش نرخ باروری و افزایش امید به زندگی ایجاد می شود. اکنون در غالب کشورها امید به زندگی پیوسته بالاتر می رود و جمعیت پیوسته پیرتر می شود. اوایل این پدیده در کشورهای توسعه یافته ظهور کرد اما اکنون عملا در تمام کشورهای در حال توسعه نیز وجود دارد.
همه ی کشورهایی که با این مشکل روبرو هستند مردم خود را به فرزند آوری تشویق می کنند و برخی کشورها نه فقط تشویق می کنند بلکه تنبیه نیز می کنند یعنی محدودیت هایی را برای کنترل موالید به وجود می آورند که در واقع آزادی انسان ها را محدود می کند. حالا توجه کنید که جمعیت جهان به همین تازگی از مرز هشت میلیارد نفر عبور کرده است و افزایش جمعیت یکی از مهمترین عوامل تخریب محیط زیست است. مثلا در کشور خودمان که جمعیت در اوایل انقلاب سی و سه میلیون نفر بود اکنون به بیش از هشتاد و چهار میلیون نفر افزایش یافته است و یکی از عوامل تمام مشکلاتی که ما در زمینه ی آب، فرسایش خاک، نابودی جنگل ها، حاشیه نشینی در شهر ها، نابودی مراتع و امثالهم داریم ناشی از همین رشد جمعیت است. اگر قرار باشد همه ی کشورها برای جلوگیری از پیری جمعیت بر جمعیت خود بیفزایند معلوم نیست چه بلایی بر سر محیط زیست و مردم جهان خواهد آمد. فرزند آوری بیش تر تنها راه مبارزه با پیری جمعیت نیست. پیری جمعیت مشکل بزرگی ست چرا که از توان اقتصادی کشورها می کاهد. در حال حاضر در کشورهای توسعه یافته در مقابل هر یک نفر کهنسال و بیکار سه نفر کار می کنند. در واقع این سه نفر با کار خود درآمدی ایجاد می کنند و حق بیمه و مالیاتی می پردازند که از طریق آن مستمری بازنشستگان و کهنسالان و هزینه های بهداشتی و درمانی کودکان زیر 14 سال پرداخت می شود.
اگر روند کنونی پیری جمعیت ادامه یابد تا سال 2050 این نسبت یک به یک خواهد شد. افرادی که در جامعه نیازمند کمک هستند و نمی توانند کار کنند دو دسته هستند، یکی افراد بالای 60 سال و دیگری افراد زیر 14 سال. آمارها نشان می دهد که در سال 2050، 35 درصد از جمعیت اروپا و 24 درصد از مردم آسیا افراد مسن خواهند بود.
جمعیت یکی از عواملی ست که حکومت ها از نظر قدرت کشور روی آن حساب می کنند. وزن کشورهای پر جمعیت تر در جهان امروز سنگین تر است و لذا خیلی از کشورها مایلند که جمعیت بیشتری داشته باشند. اما تصور کنید که همه ی کشورها به خاطر در اختیار داشتن قدرت بیشتر تولید مثل خود را افزایش دهند، نتیجه چه خواهد شد؟ واضح است که افزایش جمعیت کلی جهان به نفع مردم جهان نیست. در اینجاست که باید به چند نکته ی مهم توجه داشت تا از قضیه اصلی منحرف نشد:
اول: دلیل اصلی پیری جمعیت کشورها فقط این نیست که به علت رشد اقتصادی وضعیت بهداشت بهتر شده و طول عمر مردم افزایش یافته است. دلیل مهمتر و شاید بتوان گفت اصلی آن است که با رشد اقتصادی کشورها زنان استقلال پیدا کرده اند و با پیدایش روش های مختلف پیشگیری این قدرت را پیدا کرده اند که تعداد فرزندان خود را خود انتخاب کنند. جامعه ی جهانی شهر نشین شده، زنان با سواد شده اند و نمی خواهند تمام زندگی شان صرف تولید مثل شود. قبلا زنان نه قدرت تصمیم گیری داشتند و نه راه پیشگیری وجود داشت که به آنها کمک کند از آوردن فرزندان ناخواسته جلوگیری کنند. اما اکنون چنین نیست زنها مثل مردان وارد اجتماع شده اند و می خواهند از حق و حقوق خود استفاده کنند. دکتر کوروش ساکی رییس دانشگاه علوم پزشکی کاشان در کنگره بین المللی مراقبت های تسکینی و حمایتی در سالمندان که در کاشان تشکیل شد اظهار کرد که: سلطه ی فرهنگ غرب انسان ها را به سمت رفاه طلبی مطلق سوق می دهد و امروز غرب به بانوان القا می کند که نباید آسایش خود را فدای فرزند پروری کنند و شاهدیم که بسیاری از کشورهای غربی گرفتار جمعیت سالمند خود هستند و برای توسعه و ادامه ی حیات خود به دنبال استفاده از جمعیت جوان دیگر کشورها می باشند. این سخن نادرست است، کسی به بانوان غرب نمی گوید که فرزند نیاورند و به دنبال عیش و نوش باشند. این خواسته ی زمان ماست و از تکامل نیروهای اقتصادی بر می خیزد و به هیچ وجه نمی شود با خواهش و تمنا و پند و اندرز آن را تغییر داد. باید قبول کرد که بخشی از کشورهای جهان به نیروی کار احتیاج دارند و برخی دیگر این نیرو را در اختیار دارند. چه اشکالی دارد که کشورهایی که نیازمند نیروی کارند به شکلی سازمان یافته مثلا بخشی از مردم آسیا و آفریقا را در دسته های چند هزار نفری دعوت به کار کنند و با احترام آنها را بپذیرند و آموزش دهند و در جایی مناسب به کار بگمارند و طی قرادادهای چند ساله و با تاریخ معین آنها را به کار گمارند. این بسیار بهتر از آن است که این افراد از راه های بسیار پر خطر به صورت مهاجران غیر قانونی به این کشورها بیایند و به باری اضافی برای آنها تبدیل شوند.
دوم: پیشرفت های شگرفی که در تکنولوژی اطلاعات و هوش مصنوعی به وجود آمده می تواند بهره وری تولید را در بسیاری زمینه ها به بیش از دو یا سه برابر یا بیشتر افزایش دهد. بنابراین اگر برنامه ریزی و سرمایه گذاری مناسب صورت گیرد هر یک نفر از نیروی جوان کار موجود در کشورها می تواند به جای سه نفر نیاز تعداد بیشتری را تولید کند. به علاوه با پیشرفت این تکنولوژی ها و از میان رفتن مرز بین اوقات کار و فراغت و به وجود آوردن امکان دورکاری بسیاری از افراد مسن می توانند تا سال ها پس از بازنشستگی به کارهای مفیدی مشغول باشند.
سوم: نکته ی بسیار مهم تر آن است که وضعیت کنونی جمعیت جهان وضعیتی موقتی است. بالاخره در طی یک تا دو نسل آینده تعداد بسیار زیادی از نیروهای کهنسال کنونی فوت خواهند کرد و اگر افراد جوان نرخ باروری خود را به سطح دو فرزند به ازای هر زوج برسانند پس از دو نسل این مشکل برطرف خواهد شد. بنابراین جامعه می باید با افزایش مالیات شرکت های بزرگ و بسیار پر درآمد و سایر موسسات اقتصادی بزرگ کشورها زندگی شایسته ای را برای افراد مسن تدارک ببینند نه اینکه به علت پیری جمعیت پیوسته از امتیازات بازنشستگان و مستمری بگیران کاسته شود و آنها در تنگنای بیشتری قرار بگیرند. اشکال حکومت ها در این است که برای درمان پیری جمعیت یکی به همان عاملی که این پیری را ایجاد کرده روی می آورند که به شدت مخرب محیط زیست و اقتصاد است و دیگر اینکه ریاضت کشی را بر مستمری بگیران تحمیل می کنند و یا اینکه سن بازنشستگی را افزایش می دهند که اینها همگی سیاست های غلطی است.