مک دونالد و جهانی شدن،

فرستاده شده در ۲۶ فروردین ۱۴۰۰

نوشته حمید طراوتی

 

 

در تابستان سال 1371 و مدت کوتاهی پس از سقوط گورباچوف به مسکو رفتم. دیدنی بسیار داشت و شگفتی های بسیار. اما آن چه در خیابان بسیار چشمگیر بود و در اطراف آن صحبت بسیار می شد، افتتاح فروشگاه زنجیره ای همبرگر مک دونالد در مسکو بود. مک دونالد، این غول بزرگ صنعت غذایی جهان، پس از برچیده شدن بساط جکومت شوروی و کنار رفتن گورباچوف و با چراغ سبز رئیس جمهور جدید روسیه، الکساندر یلتسین، به مسکو آمده بود. مردم با شور و اشتیاق از آن حرف می زدند و بسیار از بابت آن خوشحال بودند. صف مشتریان آن بسیار طولانی بود. آن قدر طولانی که  حدا قل من حوصله و طاقت انتظار در آن را نداشتم. در آن موقع قیمت مواد غذایی در روسیه بسیار کم بود و رفتن به مک دونالد هنوز خیلی هم به صرفه نبود، اما شور و شعف جوانان برای رفتن به رستوران مک دونالد وصف ناپذیر بود. و من آن را به حساب بیزاری آنها از حکومت روسیه و علاقه و اشتیاق شان به غرب می گذاشتم. چندین سال بعد یک کشاورز فرانسوی سوار تراکتور خود شد و مستقیم به داخل یک فروشگاه  مک دونالد رفت. فروشگاه تخریب شد و خوشبختانه به کسی صدمه ای نرسید. اما همه جا گفتند که آن کشاورز و هم پالکی های او مخالف جهانی شدن بوده اند.

 

 

جهانی شدن

 

اگر به شهر های بزرگ و متوسط  اروپا و آمریکا برویددر همه ی آنها جایی به نام داون تاون یا مرکز شهر وجود دارد که مرکز فروشگاه های بزرگ است.. در آنجا با برند های مختلفی  برخورد می کنید. در زمینه ی پوشاک برند هایی همچون اچ اند ام، زارا، سی اند آ و غیره ، در زمینه ی کفش برندهایی همچون آدیداس ، نایک و غیره در زمینه ی لوازم آرایشی و بهداشتی با برند هایی چون شانل، مورَد، موستلا، نیوآ ، جانسون اند جانسون و غیره و در بازار مواد غذایی با نستله، مک دونالد ، کی اف سی و مشابه های آنها. این چند برند نبض بازار را در سطح جهان بر عهده دارند. اما همزمان اگر به شهر های کوچک انگلستان و ایرلند و اسکاتلند یا کشور های جنوب اروپا مانند اسپانیا و ایتالیا و قبرس و یونان بروید و یا به شهر های کوچک تر آمریکا و از همه بد تر به شهر های متوسط تا کوچک اروپای شرقی مثل رومانی و بلغارستان و غیره بروید، خواهید دید که هیچ خبری نیست. گویی گرد مرگ بر خیابان های آنها پاشیده اند. عده ای بی کار در گوشه و کنار خیابان در آفتاب نشسته اند. برخی در میخانه اند و غالب ساختمان ها قدیمی و خراب است.

 

چرا چنین شده است؟ چرا کشاورز فرانسوی فروشگاه مک دونالد را تخریب می کند. جواب این سئوال آن است که در سی چهل سال گذشته قوانین تجارت بین الملل با هدایت یک طرز تفکر جدید که به آن نئو لیبرالیسم می گویند به گونه ای تغییر داده شده که در اثر آن سرمایه بتواند آزاد باشد و به همه جا برود و هر کاری خواست بکند بدون این که مالیاتی بپردازد و محدودیتی بر سر راه آن باشد. شرکت های بزرگ چند ملیتی و فراملیتی این امکان را یافته اند که بدون هیچ قید و شرطی در هر جا خواستند سرمایه گذاری کنند. رشد وحشتناک تکنولوژی اطلاعات هم البته به انها بسیار کمک کرده تا بتوانند چنین کنند. در نتیجه کارفرمایان امریگایی که با اتحادیه های کارگری آمریکا روبرو بوده اند و با دستمزد بالای کارگران آمریکا، بخش بزرگی از فعالیت خود را به چین و بعد ها به ویتنام و کامبوج و بنگلادش و تایوان و غیره برده اند. اروپاییان نیز چنین کرده اند. تعداد زیادی از مردم در کشور های مبدا از کار بیکار شده اند و تعداد ز یادی از مردم در کشور های مقصد به کار برای آنها مشغول شده و وابسته بدانها شده اند. نتیجه چه بوده است؟ رشد شدید سرمایه ی مالی و پیدایش غول های جدیدی همچون اپل و سامسونگ و ثروتمند شدن سرمایه داران بزرگ از یک طرف و فقر و مسکنت مردم عادی . در هر دو کشور مبدا و مقصد و به درجات متفاوت.

 

اگر همین فردا جند فروشگاه بزرگ، یا به قول فرنگی ها شاپینگ مال، مملو از کالا های خارجی در تهران یا مشهد یا اصفهان و شیراز و تبریز ساخته شود – چیزی مثل سیتی سنتر دبی- و کالا ها را از طریق دریافت یارانه و نیز بهره وری بیش تر ناشی از اقتصاد مقیاس و تکنولوژی اطلاعات ارزان تر بفروشد، بخش بزرگی از مغازه ها و فروشگاه های این شهر ها تعطیل و ورشکسته خواهند شد. اگر در تهران و سایر شهر های بزرگ شعبات مک دونالد و کی اف سی افتتاح شود کار ِ بسیاری از رستوران ها و ساندویج فروشی ها راکد خواهد شد و بسیاری ورشکسته خواهند شد. در جو.امع کوچک تر که اقتصاد محلی دارند این صدمه بیش تر خواهد بود. زیرا مک دونالد از جامعهی محلی هیچ چیز نمی خرد. تمام مواد مصرفی آن با هواپیما و از خارج می آید. کی اف سی هم همین طور. اینها هیچ رد پایی در اقتصاد محلی بر جای نمی گذارند. فقط مردم را به ورطه ی فقر و بی کاری می کشانند. با ورود برند ها و غول های بزرگ جهان به هر  کشور بسیاری از مشاغل نابود می شوند. خیاط ها، نجار ها، چوب بر ها، آهنگران، فلز کاران و از همه مهم تر کشاورزان یعنی همه ی کسانی که قبلا برای خود آدمی بودند و زندگانی قابل قبولی با سنت های خود داشتند، همه یا بی کار می شوند و یا به خدمت غول ها در می آیند و بشدت به آنها وابسته می شوند  و شخصیت مستقل خود را از دست می دهند.

ادامه دارد.