مهم ترین مسایل زیست محیطی ایران
برای بسیاری از تشکل های زیست محیطی این سئوال مطرح است که مهم ترین مسایل زیست محیطی ایران کدام است و تشکل ها و اشخاص طرفدار محیط زیست بهتر است توجه خود را به چه مسایلی معطوف کنند. در این مختصر به سه مسئله اشاره می كنم كه به نظر اينجانب مهم ترين مسائل هستند .
اول : مشكل جمعيت
یكی از بزرگ ترین اشتباهاتی كه انقلاب ایران مرتكب شد آن بود كه در ابتدای انقلاب نه تنها به مهار رشد جمعیت نپرداخت بلكه رشد آن را تشویق كرد . در اثر این سیاست كه تشویق هایی را برای داشتن فرزند بیشتر در نظر می گرفت ( مانند اعطای زمین به خانواده های ده نفره و در اولویت قرار دادن این خانواده ها ) جمعیت ایران كه در اوایل انقلاب حدود 36 میلیون نفر بود در سال 70 به قریب 59 میلیون نفر افزایش یافت ( یعنی ظرف 23 سال 23 میلیون نفر به آن افزوده شد و 65 درصد رشد كرد ) . پس از آن نیز رشد جمعیت با سرعتی كم تر ادامه یافت بطو.ری كه اكنون جمعیت كشور قریب 68 میلیون نفر است .
این رشد سریع جمعیت یكی از علل اصلی مشكلاتی است كه اكنون مردم با آن روبرویند . در ابتدا شیر خشك و لوازم بهداشتی كودكان كم بود . سپس مدارس ابتدایی سه شیفته شد. پس از آن نوبت به دبیرستان ها رسید كه جای كافی نداشت و پس از آن مشكل كنكور و كمبود دانشگاه داشتیم و اكنون نیز با كمبود شغل و قیمت سرسام آور مسكن روبروئیم . نابودی محیط زیست، جنگل ها، مراتع، باغات و غیره نیز یكی از عواقب اصلی این رشد بود .
خوشبختانه دولت ایران مشكل را پس از چند سال تشخیص داد و از سال 1369 با نشان دادن انعطافی خردمندانه تغییر جهتی بزرگ در سیاست جمعیتی كشور ایجاد و مبارزه ای همه جانبه با رشد جمعیت آغاز كرد . این مبارزه به یكی از موفق ترین و فراگیر ترین كوشش ها برای آهسته كردن رشد جمعیت تبدیل شد كه تا كنون در كم تر كشوری سابقه داشته است . در این مبارزه وزارت بهداشت و درمان . وزارت آموزش و پرورش . رادیو و تلویزیون و مطبوعات و بسیاری از روحانیون بزرگ شركت داشتند و لذا ایران پیشتاز برنامه تنظیم خانواده ای شد كه همه انواع وسایل پیشگیری از بارداری را از طریق 15000 خانه بهداشت بطور رایگان ارائه می داد . از آن مهم تر این كه ایران اولین كشور مسلمانی بود كه عقیمی مردان را ترویج می كرد و نیز زوج ها را مكلف می كرد برای اخذ مجوز ازدواج دوره آموزشی دو روزه ای را در زمینه تنظیم خانواده بگذرانند .
این اقدام دولت موجب شد كه ظرف چند سال متوسط تعداد فرزندان خانواده های ایرانی از 7 فرزند به كم تر از 3 فرزند سقوط كند . نرخ رشد جمعیت ایران كه یكی از بالا ترین نرخ های رشد جمعیت جهان بود اكنون تنها اندكی با نرخ رشد جمعیت آمریكا تفاوت دارد . این سیاست جمعیتی صحیح موجب شد كه ایران از فرو رفتن در مرداب بحرانی كه می توانست بسیار از آنچه فعلا با آن روبروئیم شدیدتر باشد ایمن بماند . این موفقیتی بزرگ بود كه تا حدی عواقب سیاست جمعیتی نادرست اوایل انقلاب را جبران كرد . اما این موفقیت برای حل مشكل كافی نیست .
جمعیت ایران بسیار جوان است و قدرت جهش زیادی دارد . هر چند تنظیم خانواده اكنون در میان خانواده ها جا باز كرده و كاملا جا افتاده است و در عین حال تورم و گرانی همه خانواده ها را شدیدا نگران كرده و از داشتن فرزند بیشتر بر حذر می دارد، به مرور زمان به علت تعداد زیاد افراد جوان بر جمعیت ما افزوده خواهد شد . طبق برآوردها تا یك نسل دیگر بین 20 تا 30 میلیون نفر برجمعیت ما افزوده خواهد شد . حتی اگر برآورد خوشبینانه و دست پایین یعنی 20 میلیون نفر را در نظر بگیریم می بینیم كه حتی تحمل 20 میلیون نفر دیگر در این سرزمین آن هم ظرف 20 تا 25 سال آینده بسیار مشكل خواهد بود .
هم اكنون نرخ بی كاری كشور بسیار بالا و طبق برخی برآوردها حدود 35 درصد است و اگر نرخ بی كاری پنهان را هم بر آن بیافزائیم میزان آن سرسام آور می شود . به علت تركیب بسیار جوان جمعیت كشور، قطعا در سال های آینده تعداد جوانان جویای كار و مسكن در كشور بسیار افزایش خواهد یافت . لذا جامعه ناچار خواهد شد بخش بزرگی از پس انداز خود را صرف اشتغال جوانان و توسعه اقتصادی كند . اما اضافه شدن حداقل 20 میلیون نفر دیگر به جمعیت كشور . بخصوص اگر این 20 میلیون نفر خیلی سریع به جمعیت اضافه شوند . بار سنگینی است كه كمر جامعه را خم می كند و افزوده شدن سریع این جمعیت تمام دستاوردهای توسعه را نابود یا حداقل تضعیف خواهد كرد . پس چه باید كرد؟
تردیدی نیست كه جمعیت كشور قبل از این كه به ثبات برسد بین 20 تا 30 میلیون نفر رشد خواهد كرد . اما اگر سیاست آگاهانه ای در قبال آن اتخاذ كنیم می توانیم این رشد تقریبا گریز ناپذیر را به تاخیر اندازیم . این كه این جمعیت اضافی ظرف 5 سال به جمعیت كشور افزوده شود یا ظرف 20 سال . مسئله ای است كه اهمیت بسیار دارد و به سیاست جمعیتی كشور مربوط می شود . هر كشور می باید همان طور كه سیاست داخلی یا خارجی معینی دارد سیاست جمعیتی دقیق و مشخصی نیز داشته باشد . سیاست جمعیتی ما می باید در 20 سال آینده بر چند اصل استوار باشد:
1 – حمایت از خانواده تك فرزندی یا حداكثر دو فرزندی
2 – تشویق زوج ها به ایجاد تاخیر در فرزند دار شدن ( فاصله گذاری بین فرزندان حداقل به مدت 5 سال )
3 – سیاست های بازدارنده و تنبیهی در مورد زوج هایی كه بیش از دو فرزند می خواهند یا فاصله گذاری را رعایت نمی كنند.
اهداف فوق را می توان از طریق سیاست دولت در زمینه مسكن و مثلا در نظر گرفتن یارانه و كمك مسكن برای زوج های جوان و بدون فرزند یا تك فرزند و دریغ داشتن آن از زوج هایی كه فرزند بیشتری می آورند و فاصله گذاری را رعایت نمی كنند یا با مكانیسم هایی مشابه آن مورد حمایت قرار داد . بدیهی است كه موارد فوق تنها یك مثال است و طرح اجرایی لازم برای دستیابی به اهداف فوق می باید با كار كارشناسی فشرده و دقیق . البته ظرف مدتی كوتاه . تهیه شود .
دوم : صنعت اتوموبیل
یكی از بزرگ ترین مشكلات زیست محیطی كشور از سیاست انرژی و صنعت اتوموبیل آن نشات می گیرد . وزارت صنایع با افتخار اعلام كرده كه هدف دولت آن است كه تا یكی دو سال آینده سالانه 1000000 اتوموبیل تولید كند . از آنجا كه بخش عمده صنعت اتوموبیل ایران دولتی است و قاعدتا باید منافع ملی راهنمای حركت آن باشد نه صرف سودآوری، مشخص نیست كه بر اساس چه ارزیابی از منافع ملی این رقم هدف گیری شده است . آیا اتوموبیل كم داریم ؟ یا این كه در شهرها دیگر جا برای اتوموبیل نیست ؟ آیا ترافیك كشنده تهران و برخی شهرهای بزرگ زندگی را بر مردم سخت نكرده و آنها را بیزار نمی كند ؟ آیا آلودگی هوا و آلودگی صوتی در تهران و دیگر شهرهای بزرگ زندگی و سلامت مردم را به خطر نیانداخته است ؟ پس اصرار برای تولید هر چه بیشتر این اتوموبیل های كم كیفیت ناشی از چه تحلیلی است ؟
وابستگی ما به اتوموبیل بحدی زیاد است كه باید گفت شهرهای ما عملا برای اتوموبیل ساخته می شود نه برای انسان ها . هر جا درخت و فضای سبز بر سر راه اتوموبیل یا بر سر راه توسعه شهر قرار گیرد قطعا قربانی خواهد شد،. پیوسته برتعداد بزرگ راه ها افزوده می شود اما این كار تنها مدت كوتاهی وضعیت ترافیك را بهبود می بخشد . و اندك زمانی بعد امواج ورودی اتوموبیل این بزرگ راه ها را نیز در می نوردد . این كار تنها بدان می ماند كه برای راحتی كسی كه چاق است كمر بند او را شل تر كنیم . مدت كوتاهی بعد شكم وی جلوتر خواهد آمد و باز هم كمربند او تنگ خواهد شد . بدیهی است كه تنها راه حل مشكل او جلوگیری از اضافه وزن است . در مورد ترافیك فلج كننده تهران نیز راه حل كاهش عرضه است و سرمایه گذاری در زمینه حمل و نقل عمومی اما متاسفانه اكنون همه بر طبل افزایش تقاضا می كوبند و همه روزنامه ها و رسانه های عمومی مملو از تبلیغات مربوط به فروش خودرو است . ترافیك سنگین تهران منشا اصلی آلودگی هوای تهران است كه سالانه تعداد زیادی بیمار ریوی و قلبی بر جای می گذارد ، منشا تنش عصبی مردم است، مقدار زیادی وقت و انرژی را تلف می كند و بزرگ ترین مصرف كننده بنزین وارداتی است .
این ترافیك هر روز زندگی ده میلیون نفر را در دست خود می گیرد و می فشارد. پس آیا نباید به عنوان یك اولویت كاری بدان پرداخت ؟ هر دولتی كه این مشكل را حل كند در قلب مردم جای خواهد گرفت .
افزون براین مشكل تولید اتوموبیل زیاده از حد ( یا واردات بی رویه آن ) تنها به شهرها منحصر نمی شود . طبق برآوردها هر اتوموبیل جدید به 200 تا 700 متر مربع زمین نیاز دارد . در كشورهای پیشرفته یا كشورهایی كه زمین زیادی در اختیار دارند، مانند آمریكا و كانادا و برزیل، این مقدار 700 متر به ازای هر اتوموبیل است كه صرف احداث جاده . خیابان . پاركینگ و غیره می شود . در كشورهای پر جمعیتی مانند هند این عدد به 200 متر كاهش می یابد . حال اگر برای ایران هم همین رقم حداقل را در نظر بگیریم در می یابیم كه با تولید و واردات یك میلیون اتوموبیل در سال حداقل در هر سال 20000 هكتار زمین از دست خواهیم داد و بخش بزرگی از این زمین را زمین های كشاورزی مرغوب و باغات تشكیل خواهد داد . بدین ترتیب اتكای بیش از حد بر اتوموبیل نه تنها شهرهای ما را غیر قابل سكونت می كند بلكه كشاورزی ما را نیز بشدت تضعیف و منابع طبیعی و جنگل های ما را نیز نابود خواهد كرد .
اتوموبیل تحرك را افزایش می دهد . اما از یك نقطه به بعد دیگر این كار كرد خود را از دست می دهد و به باری سنگین بر دوش جامعه تبدیل می شود . تقلید یا پیروی كوركورانه از مدل توسعه اقتصادی غرب كه اتوموبیل در مركز آن قرار دارد راه به جایی نمی برد . ما با توجه به درآمد سرشار نفت می توانیم بهترین وسایل نقلیه عمومی را در اختیار مردم قرار دهیم و میزان تولید یا واردات اتوموبیل را در حدی بسیار پائین تر از سطح فعلی نگاه داریم و در عین حال شادی و سرزندگی بیشتری در شهرها ایجاد كنیم و از زمین های كشاورزی و منانع طبیعی خود نیز حفاظت كنیم . میزان نیاز ما به اتوموبیل را باید طرح ارزیابی زیست محیطی تعیین كند نه سود دهی صنعت اتوموبیل . كارخانجات فعلی اتوموبیل سازی را می توان به پیشرفته ترین صنایع زیست محیطی تبدیل كرد و یا كارگران آنها را در پروژه های دیگر به كار گرفت و حتی در صورت ایجاب دستمزد آنها را تا زمانی كه شغل دیگری بیابند پرداخت كرد زیرا بهبود وضعیت ترافیك تهران و شهرهای بزرگ چنان صرفه جویی عظیمی در پی دارد كه تمام این پرداخت ها را جبران خواهد كرد . شهرها باید برای مردم ساخته شوند نه برای اتوموبیل .
سوم : بازگشت به سنت ها
كشور ما كشوری است باستانی كه پیشینه دیرینه ای از تمدن و فرهنگ دارد و مردم آن طی قرون و اعصار سنت های زیست محیطی درخشانی به وجود آورده اند . ما سنت های بسیاری در زمینه معماری . آبیاری . درختكاری . عایق سازی اماكن مسكونی . پرورش گیاهان و غیره داریم كه همه آنها حاصل قرن ها زندگی و مبارزه با طبیعت خشك كشور است . كشوری كه در عین حال در بسیاری از مناطق كوهستانی است . كشوری كه از چهار فصل كامل برخوردار است كه در كم تر كشور دیگری مشاهده می شود . این سنت ها می تواند در بسیاری بخش ها با صنعت مدرن و صنایع زیست محیطی پیشرفته هماهنگ شود و به كار گرفته شود . متاسفانه غرب گرایی كارشناسان ما باعث كنار گذاشته شدن كامل این سنت ها شده است . یكی از قوی ترین این سنت ها در زمینه معماری است .
معماری شهرهایی مانند یزد . اصفهان . كرمان و غیره نمونه ای از معماری سنتی ایران است كه بخش هایی از آن می تواند هم اكنون به صورت مستقل و یا در تركیب خلاق با فن آوری های نوین زیست محیطی یا فن آوری های سازگار با محیط زیست به كار گرفته شود . این معماری . انسانی است . نیازها و حوایج زندگی انسان را مد نظر قرار می دهد و در عین حال زیبا است.
شهرهای ایران اكنون شهرهایی بی هویت و زشت شده اند . سنگ سفید و شیشه رفلكس آبی رنگ، آجر اصفهان و بنای سبك رومی در كنار آپارتمان های بلند بتونی قرار گرفته است و همه جور تركیب زشت و زیبا را در خیابان ها می توان دید كه هیچ مقرراتی برآنها حاكم نیست و نشانه ای از معماری ایرانی و اسلامی در آن دیده نمی شود . حتی جكوزی و سونا كه عمدتا در مناطق بسیار سرد كه در آنها تابش آفتاب كم است برای جبران كمبود آفتاب و كمبود هوای گرم به كار می رود اكنون در معماری ایران به شاخص پیشرفت مبدل شده است.
شهرها پیوسته از همه سو رشد می كنند . حاشیه نشینی پیوسته گسترش می یابد و خدمات رسانی روز به روز مشكل تر می شود و چهره شهرها زشت تر و بدین ترتیب هویت ایرانی كه بخش بزرگی از آن در معماری شهرهای آن منعكس بود از بین می رود . باید فكری كرد و توسعه شهرها و ساخت و ساز را به نحوی سامان داد كه چنین امری اتفاق نیافتد و این روند معكوس شود. شهر محل زندگی انسان است و باید معماری آن آرامش بخش و دلپذیر و مطابق سنت ها و ذوق و سلیقه ساكنان آن باشد وگرنه عوارض روحی روانی بسیاری را بر ساكنان خود تحمیل خواهد كرد.
سنت درختكاری و احترام به طبیعت نیز از قدیم در ایران بسیار قوی بوده اما اكنون این سنت به دست فراموشی سپرده شده و یا امكان آن از مردم گرفته شده . در هنگام صدور پروانه ساختمان همه چیز بشدت كنترل می شود غیر از ضرورت كاشت درخت و فضای سبز. از هیچ متقاضی خواسته نمی شود كه در زمینی كه می خواهد در آن بنایی بسازد درختی نیز بكارد. همه جا استفاده از پلاستیك تشویق می شود و آن قدر این امر رواج یافته كه حاشیه تمام جاده های ما از پلاستیك پوشیده شده . حال آن كه قبلا تمام مردم ایران برای حمل و نقل میوه و سبزی و غیره از پارچه های كرباسی و قابل شستشو كه می تواند بارها به كار رود استفاده می كردند . در زمینه كشاورزی و آبیاری و غیره نیز سنت های بسیار قدرتمندی داشته ایم كه اكنون هیچ توجهی به آنها نمی شود .
مسلم است كه همه این سنت ها را نمی توان به كار گرفت و مو به مو اجرا كرد و باید شرایط زندگی امروزی و انبوهی جمعیت و مصرف شدید انرژی و غیره را در نظر گرفت اما با احترام به سنت ها و احیای آن بخش هایی كه هنوز قابل استفاده است می توانیم زندگی بهتری برای مردم بسازیم و هزینه بسیاری را صرفه جویی كنیم و از در افتادن به دامی كه تقلید كور كورانه ایجاد كرده است پرهیز كنیم. این مهم مستلزم كار كارشناسی عظیم و انجام تحقیقات وسیعی در این زمینه است تا مشخص شود چگونه می توانیم هویت خود را باز یابیم و از توانایی های خود استفاده كنیم بدون این كه علوم و پیشرفت های واقعی و شرایط جدید را نا دیده بگیریم . اگر هویت ایرانی خود را نشناسیم از محیط زیست ایران نیز حفاظت نتوانیم كرد.
انجام آنچه طی سه بند فوق بدان اشاره شد برای آینده مردم این سرزمین بسیار اهمیت دارد اما اجرای آن كار ساده ای نیست زیرا به شجاعت بسیار و عزم راسخ ملی نیاز دارد.