فرسایش خاک و آینده تیره ما،
فرسایش خاک و آینده تیره ما،
در سال ۱۹۳۸، والتر لودرمیلک،از مقامات برجسته ی اداره ی حفاظت از خاک وزارت کشاورزی ایالات متحد، سفری به خارج کرد تا از زمین هایی که برای هزاران سال در آنها کشت و کار شده بود، بازدید کند و دریابد که تمدن های قدیمی چگونه با فرسایش خاک برخورد می کرده اند. او دریافت که برخی از آنها زمین خود را به خوبی محافظت کرده بودند و توانسته بودند طیمدت های طولانی از تاریخ خود باروری آن را حفظ کنند و تمدن آنها همچنان روبه پیشرفت بود. دیگران نتوانسته بودند چنین کنند و در نتیجه از گذشته ی درخشان آنها جز بقایایی ناچیز باقی نمانده بود.
او در بخشی از گزارش خود زیر عنوان«صدشهرمرده» مکانی را در شمال سوریه در نزدیکی حلب توصیف می کند که در آنجا ساختمان های باستانی هنوز در آرامش بی روح خود بر جای هستند، اما بر صخره برهنه قرار دارند. آن منطقه ی شکوفا در طی قرن هفتم نخست به وسیله ی سپاهی ایرانی و سپس به وسیله ی بادیه نشینانی از صحرای عربستان اشغال شد. در جریان این حوادث الگوهای حفاظت از خاک و آب که قرن ها در این منطقه به کار می رفت، فراموش شد. لودرمیلک متذکر می شود: ” اینجا فرسایش بدترین اثر را بر جای گذاشته است…اگر خاک باقی مانده بود، با این که شهرها خراب شده و جمعیت متفرق شده بود، باز هم امکان داشت که منطقه دوباره پر جمعیت شود و شهرها بازسازی شوند، اما اکنون که خاک از میان رفته، همه چیز از دست رفته است.”
لایه ی نازک ِ خاک سطحی که سطح کره ی زمین را می پوشاند، طی دوران های طولانی زمین شناسی و چندان که شکل گیری خاک جدید بر میزان طبیعی فرسایش فزونی گرفت، ایجاد شد. اما در جایی از قرن گذشته، فرسایش خاک رفته رفته از میزان تشکیل خاک جدید پیشی گرفت. اکنون در یک سوم زمین های کشاورزی جهان خاک سطحی سریع تر از سرعت تشکیل خاک جدید از دست می رود و این باروری ذاتی زمین را کاهش می دهد. خاکی که در مقیاس زمانی زمین شناختی تشکیل شده، اکنون در مقیاس زمانی انسانی از میان می رود.
لایه ی نازک خاک سطحی که قطر آن به زحمت به ۱۵ سانتی متر می رسد،بنیان تمدن است. دیوید مونتگمری ،ژئومورفولوژیست ، در کتاب خود تحت عنوان”خاک : فرسایش تمدن ها”، خاک را چنین توصیف می کند: ” پوسته ی زمین ، مرز بین زمین شناسی و زیست شناسی”