زمین به چه زبانی بگوید حالش خوش نیست؟
نوشته : علی رضا طوسی رضوانی
زمین به چه زبانی بگوید حالش خوش نیست؟!
وقوع سیل ویرانگر اخیر درکشورمان مثل همیشه دو مسأله مهم را در برابر ما قرار داد . نخست، بحران موجود در مدیریت بحران کشور ! و ناکارآمدی سازمان های ذیربط درمدیریت سوانح و بلایای طبیعی و دوم وضعیت هشدارآمیز محیط زیست ایران که به نظر می رسد مدتهاست از موقعیت قرمز عبورکرده است. معمولا در زمان وقوع حوادثی چون سیل یا زلزله ، صدای اعتراض ها و شکایت ها از این که چرا با وجود تکرار حوادث طبیعی همچنان مدیریت بحران ما در برابر این سوانح غافلگیر می شود و برنامه مشخصی ندارد، بلند می شود . این مسأله گرچه بسیار مهم وحیاتی است ، اما در قیاس با مسأله دوم یعنی بحران محیط زیست ، کم اهمیت به نظر می رسد. میزان آمادگی برای مواجهه با سیل یک مسأله است و علل بروز حوادثی از این قبیل مسأله ای دیگر .
تقریبا اغلب کارشناسان محیط زیست بر این باورند که سه دسته از عوامل دروقوع سیلاب های اخیر بویژه در مناطق شمالی کشورمؤثر بوده اند : نخست، بهره برداری بی رویه از جنگل ها و مراتع این منطقه و درنتیجه تخریب پوشش گیاهی که خود مانعی طبیعی در برابر سیل محسوب می شود . دوم، اختلال در روند سیستم طبیعی رودخانه ها بواسطه اقدامات انسانی از جمله تغییر کاربری اراضی پیرامون رودخانه ها، بهره برداری از بستر آنها وسدسازی های غیرکارشناسی که در نهایت کارکرد طبیعی انها را مختل می سازد. و نهایتا سوم ، تغییرات اقلیمی و آب و هوایی که مسأله ای جهانی است و مشخصا به معضل افزایش گازهای گلخانه ای در اثر آلاینده های صنعتی و سوخت های فسیلی اشاره دارد. بر این اساس، تشدید روند گرمایش زمین و درنتیجه ذوب شدن یخ های قطبی و یخچال های طبیعی و بالا آمدن سطح آب دریاها از مهم ترین عوامل افزایش سیلاب ها در اقصی نقاط عالم به شمار می رود. ضمن این که این جریان مخرب موجب شده که تراز نزولات جوی در اغلب نقاط زمین از وضع تعادل خارج شود و در بسیاری از مناطق ما با تناوب مخرب خشکسالی و سیل روبرو شویم .
مجموعه این رویدادها از یک بحران تمام عیارحکایت دارند؛ « بحران اختلال در اقلیم کره زمین ونابودی محیط زیست» . معضلی که آنچنان فراگیر شده است که دیگر تقریبا هیچ نقطه ای بر روی کره زمین نیست که از این مخاطرات مصون مانده باشد . واقعیت این است که نوع نگاه انسان امروزی به جهان و زندگی و شیوه زیست او عامل اصلی این مصائب و بلایا بوده است . رفاه زدگی و منفعت طلبی بی حد وحصر انسان به اصطلاح متمدن و حرص و ولع سیری ناپذیر او برای بلعیدن طبیعت شرایطی را بوجود آورده که ادامه حیات بشر را بر روی کره خاکی با تردید های جدی روبرو کرده است. حکایت ما انسان ها و زمین ، مثل آن بیچاره ای است که بر روی شاخه درختی نشسته بود و آنرا از بیخ و بن اره می کرد ! انسان ها شبانه روز و بدون وقفه در پی زندگی می دوند و برای بقا تلاش می کنند، غافل از این که بدون آن که متوجه باشند در حال نابود کردن خود و نسل های آتی شان هستند!
دوستان، همشهریان، هموطنان ، جهانیان ، همنوعان! باور کنیم که زمین واقعا حالش خوش نیست ! سیل و طوفان و خشکسالی تنها علائم هشدارآمیز این بدحالی و بیماری اند . این حوادث که روز به روز بر شدت و تعدادشان در جهان افزوده می گردد به یک معنا نشانگر عصبانیت و خشم طبیعت است . خشم از حرص و زیاده خواهی انسانها ، خشم از بی توجهی بشر به تنها مأمن و سکونت گاه خود در جهان هستی! آری حال زمین خوب نیست. اگر نمی توانیم درمانش کنیم حداقل زخم هایش را عمیق تر نکنیم . با ادامه این وضعیت، دور نیست آن زمانی که دیگر مسأله اساسی جهانیان نه اقتصاد و سیاست و فرهنگ و ایدئولوژی ، بلکه جستجو و تمنای برای آب و هوای سالم و در یک کلام تلاش برای بقا و زنده ماندن خواهد بود ! اینجاست که دیگرآنچه که تمدن نامیده می شود با تمام جنبه های فرهنگی ، اقتصادی ، سیاسی و تکنیکی اش پشیزی نخواهد ارزید …