دو خاطره و یک نکته
فرستاده شده در ۲۸ اسفند ۱۳۹۴
دکتر غلامعلی بسکی
دو خاطره و یک نکته
سال ها پیش آن گاه که در مازندران به طبابت مشغول بودم روزی مرا به بالین بیماری خواندند. رفتم. بیمار پیر مردی بود از بزرگ گله داران ترکمن که خانه اش در خط نو بین گنبد کاووس و بندر ترکمن واقع بود و چنان که رسم ترکمنان در هنگام خطیر بودن بیماری است او را در وسط اتاق قرار داده بودند و دور تا دور او را اقوام و خویشان فرا گرفته بودند. بیمار را دیدم و دستوراتی دادم. پس از آن چای آوردند و با پسران بیمار به گفتگو نشستم. پسر بزرگ بیمار که پنجاه و اندی سن داشت بامن به گفت و گو نشست و نمی دانم چه شد که صحبت به از بین رفتن درختان و نابودی جنگل ها کشید. باز هم صحبت گرم تر شد و من نقل کردم که در کتابی خوانده بودم که سرگرد اسکندانی و ستوان تفرشیان و چند نفر دیگر از دوستان آنها ، چنان که در کتاب قیام افسران خراسان ذکر شده، در سال 1323 بر علیه حکومت مرکزی قیام می کنند . در اولین اقدام آنها پادگان مراوه تپه را خلع سلاح می کنند و سپس روانه گرگان می شوند. آنها که قصد داشتند به ژاندرمری گرگان حمله کنند در اثر انبوهی جنگل ها آن را گم می کنند و صبح هنگام که بیدار می شوند می بینند که از گرگان گذشته اند و هنگام بازگشت مورد کمین ژاندارمری قرار می گیرند و اسکندانی و چند نفر دیگر در دم کشته می شوند و بقیه می گریزند. این را که تعریف کردم پسر بزرگ بیمار گفت نه این صحیح نیست این در گنبد کاووس بوده است و من خود شاهد آن بوده ام. تعجب کردم و او افزود بله من کودکی چند ساله بودم که از آنجا می گذشتم و دیدم که چه مردمان قوی هیکل و خوش بنیه ای بودند و در یک جیپ ارتشی جنازه های آنها را گذاشته بودند.
پرسیدم آخر آنها در جنگل گم شده بودند؟ او گفت بله در آن موقع همه آنجا جنگل بود و بر حیرت من افزود . گفتم یعنی همه آنجا جنگل بود؟ گفت بله همه آن منطقه جنگل بود. با خود فکر کردم که از ژاندارمری گنبد تا جنگل حدود 20 کیلومتر یا بیش تر راه است و اگر آنجا جنگل بوده بنابراین جنگلی به طول 20 کیلومتر و عرض حد اقل 50 تا 100 کیلومتر در این چند دهه نابود شده است. این مثال برای من حیرت انگیز بود.
دو سال پیش برای دیدن دکتر بسکی جراح زنان و آژیتاتور بزرگ محیط زیست ایران که متاسفانه به علت سکته مغزی در بستر افتاده است به شهرستان گنبد کاووس رفتم. دکتر بسکی همواره می گفت نهر هایی که در جنگل گلستان بوده اند گوسفند را با خود را می بردند اما امروزه همه آنها خشک شده اند و از این مطلب بسیار ناراحت بود. دیدن این که پیر مرد فعال و پر انرژی ما که زبانی سخت گیرا داشت و هیچ کس از گزند آن در امان نبود اکنون به خاموشی گراییده و قادر به تکلم نیست برایم بسیار درد ناک بود. یاد عشقی افتادم در منظومه سه تابلو مریم که می گوید:
پس از جوانی پیری بود چه باید کرد. بهارسبز به پاییز زرد می شود منجر.
من شب هنگام به گنبد رفته بودم و جاده را ندیده بودم اما در بازگشت چیز عجیبی دیدم که سخت مرا تحت تاثیر قرار داد. شهر مینودشت که سال ها پیش من هر روز برای رفتن به محل کار از جاده آن عبور می کردم اکنون کاملا جلو آمده بود و تمام آنچه را که قبلا مزارعی سبز و خرم بودند و درختانی زیبا از دامن آنها سر بر کشیده بود همه را بلعیده بود و به کنار جاده رسیده بود. تمام منطقه پر از خانه بود و من وحشت کردم. به نظرم آمد که غول عظیمی به حرکت در آمده است غولی که تمام درختان جنگل، زمین های کشاورزی، مزارع و آب را بلعیده است و پیوسته پیش و پیش تر آمده است. اما این غول پیاده نیامده بلکه سوار بر مرکبی آهنین منطقه را فتح کرده است. مرکبی که بنزین می نوشد و زیاد سرفه می کند و دود بیرون می دهد. این همان غولی است که جنگل های گنبد را خورده است. دیدن این منظره دلم را لرزاند و غمگینم کرد. باورم نمی شد که طبیعت با چه سرعتی عقب نشینی کرده بود. چند سالی بود آنجا را ندیده بودم و این سرعت مرا حیرت زده کرد.
چند سال پیش بر حسب ضرورت به مجلس عروسی یکی از اقوام رفتم که بنیه مالی خوبی ندارد و فقر در زندگیش موج می زند و گاه گاهی دیگران او را کمک می کنند. هنگامی که وارد خانه شدم یک چیز مرا بسیار متعجب کرد. خانه ساده ای بود با دیوار های گلی و گچ شده و اتاق هایی ساده و بدون وسیله که در کف اتاق ها چند زیلو بود اما تعجب آور آن بود که در این خانه یک ال سی دی، چند موبایل یک دستگاه دی وی دی، و یک ضبط صوت بزرگ وجود داشت.تمام طاقچه پر از سی دی و عکس هنرپیشگان سینما و فوتبالیست ها بود. چند نفر از ساکنین خانه موتور سیکلت داشتند، یک نفر هم وانت داشت . با خود فکر کردم چه اندازه نوع مصرف ما با گذشته فرق کرده. در واقع سطح زندگی عمومی جامعه تغییر کرده و مردم حتی اگر نان خوردن هم نداشته باشند بعضی چیز ها را به هر صورت که شده تهیه می کنند. غولی که در کشور ما به حرکت در آمده و آب و زمین و همه چیز را می بلعد تنها خاص کشورما نیست و در سایر کشورهای جهان هم رشد کرده است. در آمریکا در نیوجرسی بخش بسیار بزرگی از مزارع گوجه فرنگی و غیره اکنون به ویلا و خانه تبدیل شده است. در کالیفرنیا رشد جمعیت و افزایش مصرف و گسترش اماکن مسکونی و صنعتی به قدری شدت گرفته که اکنون این ایالت به خصوص در بخش جنوبی آن با بحران آب روبرو است. در شمال چین کمبود شدید آب مشهود است و به خصوص در ناحیه پکن و اطراف آن اکنون این مشکل به صورت حادی در آمده. بله این غول در همه جا دست به چنین کارهایی زده و با مرکب آهنین خود و با بلعیدن مقادیر زیادی کالاهای الکترونیک و مصرفی دیگر خود را بر طبیعت تحمیل کرده است.
آیا می توان این غول را دوباره به داخل شیشه برگرداند. غولی که یکسره مصرف می کند. قطعا این کار بسیار دشواری است. در طول تاریخ همواره هنگامی که سطح زندگی بالاتر رفته است باز گرداندن مردم به سطح قبلی بسیار دشوار و یا ناممکن بوده است. پس اگر غول را نمی توانیم به شیشه بازگردانیم و سطح مصرف آن غول را هم نمی توانیم کاهش دهیم، چه باید بکنیم؟
روستای قلقافه در مینو دشت
با سلام و تشکر از توجه شما، به عرض می رسانم که آقای دکتر بسکی متاسفانه اکنون بیش از 3 سال است که در همان حالت به سر می برد و قادر به تکلم و حرکت نیستند و یک طرف بدن ایشان به صورت کامل و طرف دیگر به صورت نسبی فلج شده است. از ایشان به شکل بسیار خوبی توسط دختر ایشان در منزل نگه داری می شودو پیوسته تحت فیزیوتراپی هستند. احوال پرسی شما را به ایشان اطلاع خواهیم داد. با سپاس دکتر حمید طراوتی Reply