دلیلی منطقی برای هراس
دلیلی منطقی برای هراس
نوشته ی پل میسون
ترجمه ی حمید طراوتی
آن چه در پی می آید بخشی از فصل نهم کتاب پسا سرمایه داری ( Post Capitalism) است که نگارنده آن را به فارسی ترجمه کرده است. دغدغه ی اصلی نویسنده ی کتاب در این فصل آن است که نشان دهد ” که راهبرد حل مساله ی تغییر اقلیم از طریق بازار، خیالی بیش نیست.” میسون می گوید سرمایه داری به دلیل رشد تناقضات درونی خود به جایی رسیده که قابل دوام نیست و نمی تواند مشکلات جهانی را حل کند. جامعه ی جهانی از آن عبور خواهد کرد و در ماورای آن بشریت به زندگی شرافتمندانه تر و انسانی تر ی دست خواهد یافت . در این میان دو شوک ِ بزرگ نیز به سرمایه داری وارد شده که عبارت است از تغییر اقلیم و پیری جمعیت، بدون آن دو نیز سرمایه داری نمی توانست دوام بیاورد اما عظمت این دو،، بویژه تغییر اقلیم، چنان است که گذار از جامعه کنونی باید با سرعت بسیار بیش تری صورت گیرد مبادا که فرصت زمانی موجود برای برون رفت از وضعیت مصیبت بار کنونی از دست برود.
این فصل از کتاب با تلخیص طی چند نوبت منتشر خواهد شد. امیدواریم که مورد توجه خوانندگان عزیز قرار گیرد.
حمید طراوتی
من به هر کجا می روم از مردم در باره ی اقتصاد سئوال می کنم، اما آنها به من پاسخ هایی می دهند که به آب و هوا مربوط است. در سال 2011 در فیلیپین با دهقانانی بی زمین ملاقات کردم که در روستا زاغه نشین بودند. پرسیدم، چه اتفاقی افتاده ؟ چواب دادند: ” گردباد آمد. وقتی زیاد توفان و گرد باد بیاید دیگر در فاصله ی زمان کاشت تا برداشت، روز های آفتابی زیادی نداریم.”
در استان نینگژیای چین که رشته کوه هایی خشک آن را از صحرای گُبی جدا کرده ، رمه دارانی را دیدم که به گوسفندان خود به جای علوفه قرص های شیمیایی فشرده می دادند زیرا علفزار های دورو بر آنها همه خشک شده بود. چند وقت بعد دانشمندان چین تمام منطقه را با سختی بسیار جستجو کردند تا دریابند بر سر 144 چشمه و نهر کوهستانی که در نقشه ی منطقه وجود داشت چه آمده است. آنها گزارش کردند که :” در اثر تغییر آب و هوا و وخیم شدن اوضاع محیط زیست دیگر در منطقه ی کوهستانی جنوب استان هیچ چشمه ی آب یا نهری وجود ندارد.” (1)
در سال 2005 میلادی در نیو اورلئان شاهد بودم که چگونه نظم اجتماعی شهری مدرن ولی شکننده در ثروتمند ترین کشور جهان فروپاشید. روشن ترین علت این فروپاشی تند باد دریایی بود اما عوامل زمینه ای آن عبارت بود از نارسایی و ضعف زیر بناهای شهری برای مقابله با تغییر الگو های آب و هوایی و ناتوانی ی ساختار اجتماعی و نژادی فقر زده ی شهر برای تحمل این ضربه.
بین اقتصاد دان ها و اکولوژیست ها بر سر این که بحران محیط زیست مهم تر است یا بحران اقتصاد، بحث و جدل ِ بی فایده ای وجود دارد. پاسخ ماتریالیستی به این سئوال آن است که سرنوشت این دو کاملا به یکدیگر وابسته است. شناخت ما از جهان تنها از طریق تعامل با جهان و تلاش برای تغییر آن به دست می آید. در واقع طبیعت به همین روش ما را تولید کرده است. حتی اگر، آن طور که برخی از طرفداران ِ ” اکولوژی ژرف نگر” مدعی اند، اگر ما وجود نمی داشتیم کره ی زمین وضعیت بهتری می داشت، باز هم این وظیفه ی ماست که از کره ی زمین حفاظت کنیم.
در دنیای مدیران ارشد و در اجلاسیه های سران، آرامش خود پسندانه ای حاکم است. توجه آنها بر این نکته متمرکز است که برای آن چه ” اتفاق خواهد افتاد” چه سناریو هایی می توان در نظر داشت. منظور شان فاجعه ی اقلیمی ای ست که اگر بگذاریم که درجه ی حرارت کره ی زمین بیش از دو درجه ی سانتی گراد نسبت به سطح پیش از صنعتی شدن افزایش یابد، در انتظار ما خواهد بود. اما در بخش های خط مقدم ِ جهان، فاجعه از هم اکنون رخ داده است. اگر به حرف کسانی که زندگی شان در اثر سیل یا نابودی جنگل یا پیشرفت بیابان ها نابود شده است گوش می کردیم، بهتر می توانستیم بفهمیم که چه اتفاقی رخ داده. در واقع اختلال کاملی در جهان ایجاد شده است.
پنجمین گزارش پنل بین دولتی ی تغییر آب و هوا ) IPCC[1]) که در سال 2013 منتشر شد اظهار می دارد که کره ی زمین بدون هیچ شک و شبهه ای در حال گرم شدن است. محترم ترین دانشمندان اقلیم شناس جهان در این گزارش می گویند که : ” بسیاری از تغییراتی که از دهه ی 1950 تا کنون در آب و هوای کره ی زمین ملاحظه شده در دهه ها و حتی در هزاره ی گذشته سابقه نداشته است. جو کره ی زمین و آب اقیانوس ها گرم شده است، میزان برف و یخ در جهان کاهش یافته، سطح آب دریاها بالا آمده و غلظت گاز های گلخانه ای افزایش یافته است. ” (2) این نهاد یقین دارد که علت این مساله در درجه ی اول آن است که انسان ها برای دست یافتن به رشد اقتصادی از سوخت های کربنی استفاده کرده اند – و چنان مطمئن است که در این گزارش، آنجا که از افزایش بیش تر درجه ی حرارت، افزایش تعداد روز های گرم سال و تکرر امواج گرما در اثر فعالیت انسان ها صحبت می کند، میزان احتمال را ارتقا داده و به جای کلمه ی “محتمل” از کلمه ی “بسیار محتمل” استفاده کرده است. دانشمندان معمولا چنین کلماتی را بسادگی به کار نمی برند، این کلمات معادل ِ افزایش ِ کیفی درجه ی اطمینان آنان است.
از آن جا که بوم سازگان ( نظام زیست بومی ) ما بسیار پیچیده است نمی توانیم هر اختلالی را که در اقلیم ایجاد می شود با اطمینان صد در صد به فعالیت انسان نسبت دهیم. اما پنل بین دولتی می گوید می توانیم کاملا مطمئن باشیم که حوادث افراطی آب و هوایی- تند باد های دریایی، سیل، توفان، خشکسالی- در نیمه ی دوم قرن حاضر افزایش خواهد یافت.
در گزارش روزآمد شده ی سال 2014، پنل بین دولتی بدون هیچ قید و بندی هشدار می دهد که : اگر نتوانیم افزایش انتشار کربن را مهار کنیم ” احتمال تاثیرات شدید، فراگیر و غیر قابل باز گشت در زندگی انسان ها و بوم سازگان ها افزایش خواهد یافت.” توجه کنید که این کلمات مربوط به گزارش گروهی دانشمند است. آنها کلماتی مانند “شدید، فراگیر و غیر قابل بازگشت” را تایید نمی کنند مگر این که وزن آنها را با دقت سنجیده باشند.
اگر شما یک اقتصاد دان متداول باشید احساس می کنید که آن چه در شرف وقوع است یک ” شوک برون زا ” ست، یعنی یک منبع اضافی ی آشفتگی برای وضعیتی که هم اکنون هم آشفته است. اما برای دهقانان فیلیپین، آفریقایی- امریکایی تبار های لوییزیانا و مردم استان نینگزیای چین، این شوک هم اکنون روی داده است.
سیاست گذاران مسایل اقلیمی و تشکل های مردم نهاد ( ان- جی- او ها) سناریو های متعددی را در این باره که برای متوقف کردن این روند چه باید کرد ارائه داده اند. اما همه ی آنها در عین این که کره ی زمین را نظامی پیچیده در نظر می گیرند، اقتصاد را ماشینی ساده تصور می کنند که از یک نهاده/داده ، یک منبع انرژی و یک دست ِ خردمند ِ کنترل کننده یعنی بازار تشکیل شده است. وقتی آنها از ” “گذار” صحبت می کنند منظورشان آن است که با تعدیل سازوکار های بازار، سیاست گذاری در زمینه ی انرژی را به صورت مرحله به مرحله به سوی مصرف کم تر کربن سوق دهند.
اما اقتصاد خود بسیار پیچیده است، درست مانند آب و هوا در فصل بروز توفان، و در معرض ِ عکس العمل هایی ست که به گونه ی غیر قابل مهاری سرعت می گیرند و در معرض حلقه های بازخورد بسیار پیچیده ای است. مانند آب و هوا، اقتصاد نیز از میان ِ ترکیبی از چرخه های بلند مدت و کوتاه مدت حرکت می کند. اما ، همان طور که من نشان داده ام، این چرخه ها به موتاسیون ( جهش ) هایی می انجامد و در نهایت در دوره های زمانی ی 50 تا 500 ساله به فروپاشی منجر می شود.
تا اینجا در این کتاب من از ورود به مساله ی بحران آب و هوا اجتناب کردم. قصد من آن بود که نشان دهم که اکنون چگونه برخورد بین اینفو تک ( تکنولوژی اطلاعات) و ساختارهای بازار، ما را به سمت نقطه ی عطف مهمی می کشاند. حتی اگر آتمسفر در وضعیتی با ثبات می بود بازهم تکنولوژی ما، ما را به جایی فراتر از سرمایهداری سوق میداد.
اما سرمایه داری صنعتی ظرف دویست سال درجه ی حرارت کره زمین را هشت دهم درجه ی سانتیگراد ( 0.8) گرم تر کرده است. و مطمئناً آن را تا سال ۲۰۵۰ میلادی به دو درجه سانتیگراد بالاتر از میانگین درجه حرارت پیش از صنعتی شدن افزایش خواهد داد. هر پروژهای که بخواهد از سرمایه داری فراتر رود می بایست مبارزه ی فوری با تغییر آب و هوا را در صدر اولویت های خود قرار دهد. یا ما به موقع واکنش نشان خواهیم داد و نسبتاً با نظم و ترتیب با آن مقابله خواهیم کرد یا چنین نخواهیم کرد و فاجعه پیش خواهد آمد.
اکنون خندیدن به چرندگویی ی کسانی که تغییر آب و هوا را انکار میکنند بسیار رایج شده، اما در پشت پاسخ این افراد منطقی وجود دارد. آنها میدانند که علم اقلیمشناسی، اقتدار، قدرت و جهان اقتصادی آنها را نابود خواهد کرد. در واقع آنها دریافته اند که اگر تغییر آب و هوا حقیقت داشته باشد دیگر کار سرمایهداری تمام است.
چرندگویان واقعی انکار کنندگان آب و هوا نیستند بلکه سیاست مداران و اقتصاددانانی هستند که گمان می کنند ساز و کارهای موجود در بازار میتواند تغییر آب و هوا را متوقف کند و گمان دارند که این بازار است که میباید میزان ِ محدودیت فعالیتهای اثر گذار بر اقلیم را تعیین کند و این بازار را میتوان چنان تغییر ساختار داد که بزرگ ترین پروژه ی مهندسی مجددی را که تاکنون بشر به خود دیده است ایجاد کند.
در ژانویه ی سال ۲۰۱۴ ، جان اشتون[2] دیپلمات انگلیسی و نماینده ی ویژه ی قبلی دولت بریتانیا در زمینه ی تغییر آب و هوا، حقیقت عریانی را به یک درصد فوقانی جامعه عرضه کرد. او گفت: اگر بازار را به حال خود بگذارید هرگز نمیتواند نظام انرژی جهان را آن گونه که باید تغییر دهد و هرگز نخواهد توانست ظرف یک نسل اقتصاد را متحول کند. (3 )
بر طبق گزارش آژانس بین المللی انرژی اگر ما همه ی برنامههای محدودیت انتشار کربن را که تاکنون اعلام شده اجرا کنیم و به تمام اهداف در نظر گرفته شده برای مالیات کربن و اهدافی که در زمینه ی توسعه ی انرژی های نو تعیین شده دست یابیم، بدین معنا که اگر مصرف کنندگان بر علیه مالیاتهای سنگینی که می بایست وضع شود شورش نکنند و جهانی شدن نیز از هم نپاشد، باز هم میزان انتشار گاز کربنیک تا سال ۲۰۳۵ میلادی حدود ۲۰ درصد دیگر افزایش خواهد یافت و به جای این که افزایش گرمای کره زمین به دو درجه محدود شود ، درجه ی حرارت آن ۳.۶ درجه ی سانتیگراد افزایش خواهد یافت. (4)
وقتی هشدار داده شد که سیاره ای 4.5 میلیارد ساله پیوسته ثبات خود را از دست می دهد، آنهایی که در قدرت اند به این نتیجه رسیدند که کلید حل این مشکل در دست دکترینی 25 ساله است. آنها مصمم شدند که از طریق سهمیه بندی کردن کربن، وضع مالیات بر آن و یارانه دادن به انرژی های جانشین، برای کاهش مصرف کربن انگیزه ایجاد کنند. چون از دیدگاه آنان بازار بیان غایی ی خردورزی انسان ست، آنها معتقد بودند که بازار، تخصیص صحیح منابع را تشویق خواهد کرد تا هدف مهار افزایش گرما در حد دو درجه سانتیگراد به دست آید.این برخورد صرفا ایدئولوژیک بود و کاملا غلط از آب درآمده است.
به گزارش آژانس بین المللی انرژی، برای این که درجه ی حرارت کره زمین بیش از دو درجه ی سانتی گراد افزایش نیابد، ما به عنوان جمعیت جهان، می بایست بین سال های 2000 تا 2049 میلادی کم تر از 886 میلیارد تن کربن بسوزانیم. اما شرکت های نفت و گاز میزان ذخایر موجود خود را 2.8 تریلیون تن کربن اعلام کرده اند و ارزش سهام آنان بر اساس قابل احتراق بودن این ذخایر تعیین شده است. همان طور که پویش کربن تِرَکِر[3] به سرمایه گذاران در این شرکت ها هشدار داده است: ” آنها باید درک کنند که 60 تا 80 درصد ذخایر زغال سنگ و نفت و گازی که این شرکت ها اعلام کرده اند غیر قابل احتراق اند” (5) یعنی اگر ما از آنها به عنوان سوخت استفاده کنیم، جو زمین به گونه ی فاجعه آمیزی گرم می شود.
اما افزایش قیمت انرژی یک علامت بازاری است . این علامت به شرکت های انرژی می گوید که الان موقع سرمایه گذاری در راه های گران ترِ پیدا کردن منابع فسیلی ست. یعنی بازار بر خلافِ مسیر حفظ محیط زیست علامت می دهد. در سال 2011 این شرکت ها 674 میلیارد دلار صرف اکتشاف و توسعه ی منابع کم تر قابل دسترس ِسوخت فسیلی مانند شنزارهای قیری، شکستن و شستشوی سنگ های نفتی و پیدا کردن ذخایر نفتی در عمق دریا کردند. سپس چندان که تنش جهانی افزایش یافت عربستان سعودی تصمیم گرفت تا قیمت نفت را کاهش دهد تا بتواند هم صنایع هیدرو کربن نو ظهور آمریکا را نابود کند و هم در حریان این کار روسیه ی پوتین را ورشکسته کند.
این پایین آمدن قیمت نفت نیز یک علامت بازاری به رانندگان آمریکا فرستاد و آن علامت این بود که خودرو بیش تری بخرید و مسافت بیش تری برانید. روشن است که در جایی سازوکار بازار علامت اشتباه داده است.
حالا ببینیم برای سرمایه گذاری چه مشکلی پیش می آید. یا ارزش شرکت های نفت و گاز بسیار کم تر از آن چیزی است که سهام آنها نشان می دهد یا این که هیچ کس باور نمی کند که ما واقعا می خواهیم میزان مصرف کربن خود را کاهش دهیم. ارزش بازاری سهام 200 شرکت اصلی نفت و گاز جهان بالغ بر 4 تریلیون دلار است که درصورتی که ما تصمیم بگیریم احتراق کربن را متوقف کنیم، بخش عمده آن از دست خواهد رفت. این سخن، هراس افکنی نادرست ِ تشکل های مردم نهاد قابل تحریک نیست. در سال 2014 مارک کارنی رییس بانک انگلیس، به غول های صنعت بیمه جهان هشدار داد که اگر مقدار زیادی از مرز دو درجه افزایش گرما فرا تر برویم ” حیات ِ مدل کسب و کار شما کاملا به خطر خواهد افتاد”. (6)
درسی که می گیریم آن است که راهبرد حل مساله ی تغییر اقلیم از طریق بازار، خیالی بیش نیست.
[1] -International Panel on Climate Change ( IPCC) پنل بین دولتی تغییر آب و هوا
[2] – John Ashton
[3] Carbon Tracker Initiative