توفان ریزگرد و بیابانی شدن خوزستان. چه باید کرد
بخش جنوب غربی کشور عزیزمان ایران با فاجعه ای عظیم روبرو شده است. توفان ریزگرد زندگی را برای بخش بزرگی از ساکنان آن ناممکن کرده. بیم آن می رود که این منطقه از کشور بتدریج تخلیه شود و بخش های بزرگی از آن به بیابان تبدیل شود. خوزستان که بی تردید حاصلخیز ترین بخش ایران بود اکنون عمدتا در اثر سوء مدیریت و بی تدبیری شدید و برخورد بغایت غیر مسئولانه می رود تا به بیابانی متروک تبدیل شود. با چالش دشواری روبرو هستیم و نباید بگذاریم چنین شود هرچند پیشگیری از آن کار دشواری است و عزم و اراده ملی می طلبد و به سرمایه گذاری سنگین نیاز دارد. چه باید کرد؟
هر پدیده ای تاریخی دارد و وضعیت کنونی آن از دل گذشته آن بیرون آمده. باید تاریخ را دانست و ازآن درس آموخت تا بتوان با وضعیت کنونی برخورد صحیحی داشت. آنگاه که دریاچه آرال ( خوارزم) در آسیای میانه با یک تصمیم نادرست مسئولان وقت شوروی از میان رفت باید از آن درس می گرفتیم. از بسیار کار ها و تصمیمات نادرست خودمان هم باید درس بگیریم. همان رویه و رویکردی که بر سر دریاچه ارومیه بلا نازل کرد، خوزستان را چنین گرفتار کرده. سهم عوامل انسان ساخت در ایجاد توفان ریزگرد سهمی عمده است. باید ابعاد گوناگون مساله و جنبه جهانی و منطقه ای آن بررسی شود تا تصمیم صحیح بر آن پایه استوار گردد.
در همین رابطه ذیلا مقاله ای را که از یکی از کارشناسان مطرح و آگاه کشور به دستمان رسیده می آوریم. مقاله حاوی نظرات کارشناسی ارزنده ای است. از ایشان به خاطر تهیه این مقاله تشکر می کنیم.
با ریزگردهای خوزستان چه میشود کرد؟
ناصر کرمی
استاد دانشگاه برگن نروژ
اعتراض به غبار
غبارآلودی ادامه دار در استان خوزستان اعتراض ساکنان آن را برانگیخته است
مروری بر تحلیل ها و گزارش های منتشر شده طی دو هفته اخیر در زمینه وقوع ریزگرد در جنوب ایران، بیانگر نوعیرادیکالیسم افراطی حتی در حوزه علم است.
همگان دنبال راه حلی قاطع و ضربتی می گردند که یک بار برای همیشه به طور کلی ایران را از شرّ ریزگرد رها کند و کمتر کسی حاضر است شیوه های انطباق با این پدیده و تعدیل اثرات آن را بررسی کند.
ظاهرا کسی حوصله تعدیل ندارد و انطباق را هم همگان به صبر و تحمل تعبیر می کنند و البته آوار دائم خاک قابل تحمل نیست. چند نکته در این باره قابل ذکر است:
تعدیل
مدیریت رخدادهای ناخواسته طبیعی شامل سه رویکرد اصلی می شود: مهار، تعدیل و انطباق. برخی رویدادها را شاید پیش از وقوع بشود کاملا مهار کرد. مثل بعضی سیلابها یا خشکسالی ها را، البته نه همه آنها را. برخی ها را هم هرگز نمی توان مهار کرد. مثل زلزله یا توفان های حاره ای.
برخی قابل تعدیل (Mitigation) هستند. مثلا سیلابی که می توان عمده توان تخریبی آن را کنترل کرد. برای تعدیل ریزگرد نیز مهمترین راهکار تعدیل، تثبیت خاک در کانون های تولید گردوغبار است. قبلا هم گفته شده است که آن بخش از ریزگردها را که از دوردست آفریقا و صحرای عربستان می آیند بعید است بشود مهار کرد، اماریزگردهای برآمده از عراق و سوریه با اما و اگر می توانستند مهارپذیر باشند، به شرطی که اوضاع عمومی این دو کشور این چنین آشفته نبود و اگر این دو کشور در فهرست ده کشور رو در رو با شدیدترین خشکسالی دهه های اخیر کره زمین قرار نداشتند. می دانیم که هر دوی این دو فرض، بلامحل هستند. پس می ماند تعدیل آن بخش از آوار خاک که منشاء داخلی دارد.
قطعا احیای تالاب ها و دشت های خشکیده جنوب و غرب ایران می تواند تاثیر مستقیم بر کاهش تولید گردوغبار محلی داشته باشد. گزارش سازمان هواشناسی می گوید کهریزگرد دهم و یازدهم بهمن ماه جاری کاملا منشاء داخلی داشته است. در کوتاه مدت رها کردن آب پشت سدها، در میان مدت مالچ پاشی و در بلند مدت احیا و گسترش فضای سبز می تواند عمده گردوخاک محلی را به ویژه در خوزستان کنترل کند.
اما در این باره چند نکته قابل ذکر است: آنچه که منشاء محلی دارد غالبا گردوغبار (Dust) است و نه ریزگرد (Haze)
. گردوغبار درشت دانه تر است و معمولا سیلیسی تر و در گزارش سازمان هواشناسی هم آمده که آنچه دهم بهمن بر اهواز فرو ریخت، شن بود و نه غبار نرم و سبک رسی.
متاسفانه گزارش دقیقی وجود ندارد که در شرایط اقلیمی سال های اخیر خوزستان، سهم ریزگرد را از غبار محلی و سهم حوزه داخلی و خارجی را برای هر یک به تفکیک تعیین کند. در یک تحقیق، سهم عوامل داخلی حتیکمتر از پنج درصد اعلام شده است. سامانه دیده بانی دانشگاه آتن هم غبار موجود در ایران را دارای منشاء بیرونی و وقوع آن را بر اساس ابزارهای سینوپتیک (همدیدبانی هواشناختی) قابل پیش بینی می داند. تصاویر ناسا و برخی منابع بین المللی دیگر هم بارها هجوم موج ریزگرد از بیرون به داخل ایران را نشان داده اند.
با این وجود تردیدی نیست که گردوغبار محلی سهم قابل توجهی از شرایط اقلیمی ناگوار کنونی خوزستان دارد وسیاست های تعدیل فقط می تواند شامل کنترل همین حوزه باشد. اما مشکل این است که با کدام آب؟ مردم در خوزستان حتی آب آشامیدنی سالم وکافی در دسترس ندارند، در چنین شرایطی چطور می توان انتظار داشت دولتآب سدها را به سوی هورالعظیم رها کند، یا برای حمایت از پوشش گیاهی موردکاشت روی اراضی مالچ پاشی شده شبکه آبیاری گسترده راه بیندازد.
وضعیت موجود حاصل سالیان طولانی سوء مدیریت ویرانگر در مدیریت منابع آب است. بخش عمده ریزگرد ورودی و بخش کمتر گردوغبار محلی ناشی از تغییر اقلیم و وقوع خشکسالی طولانی مدت در خاورمیانه است، اما بیشترین بخش گردوغبار محلی از عرصه هایی برمی خیزد که حاصل تخریب سرزمین به واسطه نابودی نظام هیدروشناختی طبیعت است. تعبیر ساده آن می شودسدسازی بی رویه و بدون ضابطه. البته که در فرصت مناسبی مسببان این اوضاع باید پاسخگوی عملکرد خود باشند، اما فعلا به چوب و فلک بستن سدسازان گردوخاک خوزستان را کم نمی کند و چاره کار فراهم آوردن منابع مالی و امکانات سخت افزاری برای انجام یکی از بزرگترین پروژه های مالچ پاشی و تثبیت ماسه های روان در تاریخ بشر و همچنین یافتن آب برای احیای تالاب ها و دشت هایی است که بعضا هر کدام به اندازه یک کشور اروپای مرکزی مساحت دارند و میزان تبخیر و تعرق در آنها در ساعاتی از روز از سونای خشک کمتر نیست.
با نفت پنجاه دلاری آن امکانات از کجا بیاید و در وضعیت خشکسالی، این همه آب از کجا؟ به همین خاطر است که اگر چه حتی یک ثانیه نباید اجرای سیاست های تعدیل را به تاخیر انداخت و دولت باید ولو به بهای حذف برخی هزینه های راهبردی دیگر این سیاست ها را اجرا کند، اما دورنمایسیاست های انطباق شدنی تر به نظر می رسد.
انطباق
انطباق (Adaptation) عادت کردن یا توصیه به تحمل و صبر نیست. اصطلاحی معمول در مدیریت تحولات محیطی و رخدادهای طبیعی است که بر مبنای آن راهکارها و تمهیداتی فراهم می شود تا اثرات منفی و ناخواسته به حداقل برسد.
خشکسالی رخدادی طبیعی است، صرفه جویی در مصرف آب یا تامین منابع آب جدید راهی است برای انطباق با این رخداد. در باره ریزگرد نکته این است کهراهی در کوتاه مدت برای مهار آن وجود ندارد. متاسفانه موضوع طوری بیان
شده است که اکنون بسیاری از مردم خوزستان تصور می کنند چند سد مثل شمر راهورود آب را بر تالاب های استان بسته اند و از طرفی مالچ پاشی هم کاری آسان است مثل سمپاشی با هواپیما و اگر دریچه این سدها باز شود و چند هواپیما راه بیفتد و اطراف اهواز را چند روزه مالچ پاشی کند همه چیز به خیر و خوشی تمام می شود. در حالی که اگر فرض کنیم منشا بیشتر ریزگردها داخلی است و اگر فرض کنیم آب کافی پشت سدها برای رهاسازی در تالاب ها و کاشت گیاه متعاقب مالچ پاشی وجود دارد (که البته هیچ کدام از این فرض ها با اجماع علمی روبرو نیست) باز هم بعید است در کوتاه مدت بشود مانع از وقوع ریزگرد شد.
در برخی تحلیل ها صرفا شرایط خلاء ژئومورفولوژیکی و بیولوژیکی در نظر گرفته شده و کلا پدیده مسلط اقلیمی حال حاضر در منطقه یعنی خشکسالی شدید و طولانیمورد اغماض قرار می گیرد. اما فرض کنیم با مالچ پاشی در هور العظیم و آبدهی به دیگر تالاب های خوزستان بشود ریزگرد را مهار کرد، انجام این کار چقدر طول می کشد؟ ده سال نه، پنج یا سه سال هم اگر وضعیت موجود طول بکشد نیازی به برنامه ویژه برای انطباق با آن نیست؟ (آیا کسی مدعی است که در خشکسالی شدید و نبود منابع آب کافی و البته نبود اعتبارات و سوء مدیریت فرساینده در کمتر از این مدت می توان روند ورود ریزگردها را کندتر کرد)؟
انطباق در این مورد خاص یعنی مجموعه ای از روش ها در حوزه برنامه ریزی شهری و مدیریت محیطی و بهداشت عمومی که زندگی در هوای غبارآلود را قابل تحمل تر کند. اما در اینجا هم متاسفانه حاصل سالها ولنگاری و سهل انگاری در حوزه مدیریت محیطی خود را نشان می دهد: همین ریزگردها و گردوغبار مکررا دوحه و دبی و مسقط و کویت را هم در بر می گیرند. اما شهروندان آنها کمتر رنجور و افسرده می شوند چون زیرساخت های رفاهی این شهرها قابل مقایسه با اهواز و شوش و دزفول و اندیمشک نیست.
دولت ایران باید بگوید اساسا برای انطباق با شرایط ریزگرد جز توزیع ماسک و شیر تا حالا به کار دیگری هم فکر کرده؟ یک دهه است که خشکسالی طولانی مدت در ایران شروع شده و همه شواهد علمی نشان می دهد که این خشکسالی دهها سال به طول خواهد انجامید و چشم انداز ایران را به طور کلی دگرگون خواهد کرد.
آیا روشن است که واکنش دولت ایران در این باره چیست و کدام سیاست تعدیل و انطباق را در این باره پیش گرفته است؟ ریزگرد خوزستان مدل کوچکی از خشکسالی ایران و عواقب آن است. مثال مشهوری در اقلیم شناسی وجود دارد با این مضمون که تورنادویی که وقوعش در فیلیپین فاجعه انسانی به شمار می آید، کمی آن سوتر در ژاپن یا کره فقط یک مشکل اقتصادی است و بس. خشکسالی ایران و ریزگرد جنوب در شرایط کنونی شاید در قالب پروژه های سنگین و عظیم اقتصادی قابل کنترل باشد، اما قطعا به سرعت در حال تبدیل شدن به فجایع انسانی است. دولت باید بگوید چگونه و با چه منابعی و با کدام برنامه زمانبندی و بر اساس کدام اولویت ها می خواهد چنان پروژه عظیمی را برای نجات خوزستان انجام دهد. در همان مثال اقلیم شناختی معمولا اضافه می شود که فیلیپین فقط یک مفهوم جغرافیایی نیست، یک تعبیر خاص از مدیریت سرزمینی هم هست.