تفکر کم عمق، آیا گوگل ما را احمق کرده است.
فرستاده شده در ۷ مهر ۱۳۹۴
تفکر کم عمق
نوشته حمید طراوتی
آيا گوگل ما را احمق كرده است. آيا شبكه هاي آنلاين جديد ما را سطحي نگر كرده اند. اين شايد يكي از مهم ترين مباحث امروز جامعه جهاني باشد. مبحثی که نیکلاس کار ، نویسنده ، آن را به خوبی کاویده است. ترديدي نيست كه امكاناتي كه گوگل در اختيار ما گذاشته جهان را متحول كرده است. يكي از زمين شناسان معروف آمريكا كه در باره تاريخ زمين شناسي در قرن نوزدهم ميلادي تحقيق مي كند مي گفت كه از طريق گوگل توانسته اسامي كساني را كه در دهه هشتاد قرن نوزده ميلادي از اروپا به آمريكا آمده بودند تا در اولين كنفرانس زمين شناسي آمريكا شركت كنند بيابد و چنين چيزي بدون گوگل نا ميسر مي بود. او مي گفت بدون گوگل احتمالا عمرم كفاف تحقيق كافي در باره اين موضوع و نوشتن كتابم را نمي داد. يكي از استادان دانشگاه بركلي از تاثير شگرفي كه گوگل درايو بر كار او داشته مي گفت كه از طريق آن توانسته مقالات بسياري را از ديگران بگيرد . با آمدن گوگل و موتور هاي جستجوگري كه در كسري از ثانيه حجم عظيمي از اطلاعات را در اختيار شما مي گذارند، وب سايت هايي مانند ويكيپديا توانستند دريايي از علم و دانش و اطلاعات را در اختيار مردم و پژوهشگران قرار دهند.
بعد از گوگل، سرويس ها و پيغام رسان هاي آنلاين از راه رسيدند. اين سرويس ها تمام دنيا را مانند دهكده اي كوچك به هم وصل كردند. اكنون براحتي مي توان هر روز چندين و چند بار بدون هيچ هزينه اي با دوست يا فاميل يا هر كسي ديگر در آن سوي جهان صحبت كرد و حتي او را ديد ، اين انقلابي است غير قابل انكار. حتي ده سال پيش هم تصورش نا ممكن بود. خبرنگاري در اروپا به يك پناهجوي سوري لگد مي زند و فيلم اين حركت زشت و ضد بشري او را همان لحظه ميليون ها نفر مي بينند. اخبار وقايع از طريق اين سرويس ها به سرعت پخش مي شود و از اين لحاظ آنها نقش مهمي در افشاگري دارند و اجازه نمي دهند كه صاحبان قدرت بي محابا هر چه مي خواهند بكنند.
از امكاناتي كه گوگل و سرويس هاي آنلاين در اختيار جامعه جهاني و مردم جهان گذاشته اند هر چه بگوييم كم گفته ايم، اما يك نكته مهم را نبايد فراموش كنيم. هر رسانه اي با خود عاداتي را به همراه مي آورد. رسانه ، همان طور كه مارشال مك لوهان در كتاب ” درك رسانه ” مي گويد تنها كانالي براي انتقال اطلاعات نيست.تاثيري كه خود رسانه بر فكر و عمل ما دارد از تاثيري كه محتواي رسانه بر ما دارد بيش تر است. رسانه ها عادت ايجاد مي كنند و روش زندگي ما و روابط بين ما را تغيير مي دهند. تا زماني كه تنها رسانه موجود رسانه مكتوب بود هر كس كتاب يا مقاله يا روزنامه اي را مي گرفت و در خلوت تنهايي خود مطالعه مي كرد. خواندن و كسب اطلاعات كاري انفرادي بود. با آمدن راديو و تلفن و بعدا تلويزيون امر كسب اخبار جمعي شد. همه گرد راديو جمع مي شدند و اخبار گوش مي دادند. اعضاي خانواده دسته جمعي تلويزيون نگاه مي كردند. با هم فيلم نگاه مي كردند و بحث مي كردند. اطلاعات بصورت جمعي و فراگير پخش مي شد. اما با آمدن اينترنت و نفوذ آن در وجوه مختلف زندگي مردم عادت و رفتار جديدي شكل گرفت.
با رواج اينترنت و موتور جستجوي گوگل و بويژه با رواج سرويس هاي آنلاين يعني نرم افزار هايي مانند وايبر، تلگرام، تانگو و وي چت و غيره كه ظرف مدت كوتاهي طرفداران بسيار پيدا كردند اوضاع يكسره تغيير كرد. اين رسانه ها افراد را بطور انفرادي و مستقل در گير كار اطلاع رساني و كسب خبر و معلومات مي كنند و توده بسيار وسيعي را در بر گرفته اند. اكنون ويچت بيش از ٦٠٠ ميليون نفر عضو دارد. در سال ٢٠١٣ كه فيس بوك تصميم گرفت واتزآپ را خريداري كند تعداد استفاده كنندگان از آن ٤٣٠ ميليون نفر بود . فيس بوك بالاخره واتز آپ را به قيمت ١٩ ميليارد دلار خريداري كرد و در اول مارس ٢٠١٥ تعداد به كار برندگان آن به ٧٠٠ ميليون رسيد و اين در حاليست كه در بسياري زمينه ها رقابت را به تلگرام باخته بود. بايد توجه داشت كه كل جمعيت اروپا قريب ٤٠٠ ميليون نفر است و ٧٠٠ ميليون رقم عظيمي است. پاول دوروف سازنده روسي تلگرام نيز اكنون با افتخار اعلام مي كند كه روزانه بيش از دو ميليارد پيام مختلف توسط اين نرم افزار در سطح جهان رد و بدل مي شود
حجم عظيم اطلاعات جا به جا شده و قابليت فوق العاده اين نرم افزار ها در انتقال سريع متن و عكس و صوت و فيلم اثري فوق العاده بر استفاده كنندگان گذاشت و روش و عادات زندگي آنها را دگرگون كرد. عادت مهمي كه ايجاد شد بي حوصلگي در خواندن بود. اكنون كم تر كسي حوصله مي كند متن هاي طولاني را بخواند و ترجيح مي دهد سريعا به پيام بعدي برود. مساله نخواندن جنگ و صلح تولستوي يا برادران كارامازوف داستايوسكي يا جنگ آخرالزمان يوسا يا شاهنامه فردوسي و كليله و دمنه نيست، مساله اين است كه بعضي ها حوصله بيش از دو سه خط را هم ندارند. فرق هم نمي كند كه متن چه باشد. حتي دانشجويان حوصله خواندن متن هاي درسي و دانشگاهي خود را هم ندارند و ترجيح مي دهند با يك جستجوي سريع چند ثانيه اي مطلب مورد نظر خود را بيايند. اين عادت به چيزي إنجاميده كه متفكران غرب آن را تفكر كم عمق (Shallow thinking) ناميده اند.
تفكر كم عمق چيست؟ شما با يك كليك بر صفحه كليد خود سرفصل هاي بي شماري در باره مطلبي كه جستجوي آن مد نظرتان بوده به دست مي آوريد. حجم عظيمي از اطلاعات برابر شما قرار مي گيرد و شما همه آن را نمي توانيد جذب كنيد و بخوانيد. پس به چند تا از آنها سركي مي كشيد و اطلاعاتي كسب مي كنيدو مي گذريد. بعد اين اطلاعات را در جايي كه علاقمنديد به كار مي بريد. تكرار اين عمل شما را عادت مي دهد كه در باره هر چيز سريعا اطلاعاتي را كسب كنيد و به كار بريد و ديگر مطالعه عميق و وسيع را كنار بگذاريد. اكنون بسيارند كساني كه ديگر كتاب نمي خوانند. در باره همه چيز هم جزيي اطلاعاتي دارند. همين جزيي اطلاعات هم باعث مي شود فكر كنند كه همه چيز مي دانند. و نيازي به گفتن نيست كه اين سطحي نگري و كم عمقي تفكر چه اثر سويي بر زندگي اجتماعي دارد. اكنون بسياري از دانشجويان پزشكي هستند که متن كتاب هاي طبي را نمي خوانند و فقط مسايل مهم و سرفصل ها را از اينترنت مي گيرند و كپي مي كنند. در ديگر رشته ها نیز کم و بیش همين وضع حاکم است. سطحی نگری و تفکر کم عمق و عدم احساس نیاز به مطالعه عمیق به یکی از آفت های مهم جهان امروز بدل شده است.
مشکل دیگر آن که بسیاری از افراد ، بویژه جوانان، در گروه های آنلاین متعددی عضو هستند و دمادم پیام هایی در زمینه های بسیار متفاوت دریافت می کنند. شدت دریافت ها بحدی است که گاه هنگام غذا خوردن یا حضور در هر جمع و جلسه و هر جمع خانوادگی نمی توانند سر از جیب تلفن همراه بیرون آورند و پیوسته و در همه حال اطلاعات غیر دقیق و متنوعی از منابع غیر دقیق و متعدد دریافت می کنند و این روند در نهایت به بی قراری ذهنی و عدم تمرکز جدی می انجامد. در نتیجه شخص ساعت ها بدون وقفه در این سرویس های آنلاین غرقه می شود و قدرت تصمیم گیری برای زندگی خود را از دست می دهد.
دنیای آنلاین با مغز ما چه می کند. اینترنت بر کارکرد مغز ما چه اثری گذاشته است که دیگر تحمل یکدیگر را نیز نداریم. میل به گریز و تنهایی و غرق شدن در نت ما را تا چه حد تحت فشار گذاشته و می تواند بگذارد. نیکلاس کار نویسنده ساکن کلرادوی آمریکا می پرسد آیا گوگل ما را احمق کرده است؟ پاسخ آن آسان نیست.