انکار تغییرات اقلیمی

فرستاده شده در ۲۲ آبان ۱۳۹۸

سه گروه از منکران تغییرات اقلیمی وجود دارند که اغلب ما حداقل در یکی از آنها جای می‌گیریم.

نوشته لین وارکر و زو لویستون

نشریه The Conversation

15 اکتبر 2019

برگردان : امید رستمیان

 

 

در میانه واکنش‌های نابه‌هنجار به حضور گرتا تونبرگ در اجلاس اقدام اقلیمی سازمان ملل(  United Nation Climate Action Summit)، گروهی که خود را «دانشمندان برجسته» لقب داده بودند، نامه‌ای سرگشاده به دبیر کل سازمان ملل، آنتونیو گوترش، ارسال کردند که این گونه تیتر خورده بود: “مساله اقلیم هیچ فوریتی ندارد.” نویسندگان از گوترش می‌خواستند تا پیگیر سیاست های زیر باشد:

” … سیاست اقلیمی مبتنی بر دانش دقیقه، از نظر اقتصادی واقع بین، و دغدغه ی واقعی برای کسانی که در اثر تلاش‌های پر هزینه امّا غیرضروری برای فرونشاندن تغییرات اقلیمی آسیب دیده اند.”

گروه فوق که هفتاد و پنج کسب و کار بزرگ استرالیایی- به همراه دیگر کسب و کارهایی از سراسر جهان- پشتیبان آن هستند، اجماع علمی دانشمندان را درباره تغییر اقلیم انکار می‌کند. اما این نامه سر گشاده تاکتیک های دیگری را نشان می دهد که در مقایسه با آن چه قبلا برای ممانعت از اقدام اقلیمی انجام شده بسیار متفاوت است.

زبان منکران تغییر اقلیم و مروجان انفعال تغییر کرده است. انکار آشکار علم جای خود را به این چارچوب جدید داده که تغییرات اقلیمی فرایندی طبیعی است پس هر اقدامی جهت فرونشاندن آن غیرضروری خواهد بود.

اما این تنها راه دیگری برای نادیده گرفتن حقایق و پیامدهای آن برای ماست. انکار می‌تواند اشکال‌ مختلفی به خود بگیرد.

 

سایبان انکار

پدیده ی دوقلوی انکار و انفعال با یکدیگر در ارتباطند، حداقل در محدوده تغییر اقلیم چنین است. همچنین آن ها پدیده هایی پیچیده هستند، هم به معنای کلّی آن “یعنی مرکب و بغرنج بودن” و هم در معنای روانشناختی و فنّی‌ آن یعنی ” عقده که به گروهی از احساسات و اضطراب‌های سرکوب‌شده اطلاق می‌شود که در کنار هم سبب رفتار غیرطبیعی می‌شوند”.

 

استنلی کوهن روانکاو و جامعه‌شناس فقید در کتاب خود به نام ” حالات مختلف انکار”  سه نوع انکار را توصیف می‌کند. اگر چه چارچوب نظریه او از تجزیه و تحلیل نسل‌کشی و سایر قساوت ها به دست آمده است، اما دقیقا در مورد بی‌تحرّکی فردی و جمعی ما در برابر شواهد علمی بسیار عظیم مربوط به تغییرات ‌اقلیمی ناشی از فعالیت های انسان، نیز صدق می‌کند.

در مقاله بعدی نظرات استنلی کوهن در این زمینه را باز خواهیم گفت.