اقتصاد دانان و اکولوژیست ها
اقتصاد دان ها و اکولوژیست ها ، یا کارشناسان بوم شناسی و محیط زیست، از نظر نگاهشان به توسعه تفاوت بسیاری دارند. اقتصاد دان ها با شاخص هایی مانند نرخ بیکاری، نرخ تورم، تولید ناخالص ملی ، نرخ رشد اقتصادی و غیره سرو کار دارند. آنها دلمشغول توسعه اقتصادی هستند و توسعه را بر هر چیز مرجح می دانند. می گویند ” خوب محیط زیست مهم است اما بالاخره باید رشد اقتصادی باشد و پولی در بیاید تا بتوان محیط زیست را حفظ کرد.” حرفشان غلط هم نیست. مردم بالاخره به نان و آب و مسکن و غیره نیاز دارند و باید درامدی مناسب داشته باشند تا بتوانند اقلام مورد نیاز خود را تامین کنند. مردم باید کار و شغلی داشته باشند، رفاه داشته باشند، راحت سفر کنند و غیره.
اکولوژیست ها هم این نیاز ها را می شناسند و از آن با خبرند. اما آنها چیز هایی را می بینند که اقتصاد دانان نمی بینند. مثلا در ایران اقتصاد دان ها می گویند باید تولید اتوموبیل را افزایش داد. اتوموبیل موتور محرک اقتصاد است. اما اکولوژیست ها فکر می کنند که آیا لازم است که سالانه یک میلیون اتوموبیل کم کیفیت در ایران تولید شود. آیا بهتر نبود )یا نیست( که از الگوی اقتصادی غرب تقلید نمی کردیم. آیا بهتر نبود که مردم را به استفاده وسیع از اتوموبیل عادت نمی دادیم و در نتیجه این همه تصادف رانندگی نداشتیم، این همه اعصابمان در ترافیک شهر های بزرگ خرد نمی شد، این همه هوای شهر هامان آلوده نمی شد و سرطان و بیماری های ریه اشاعه نمی یافت و این همه بنزین مصرف نمی کردیم. آیا بهتر نبود به جای تولید این همه اتوموبیل و وابسته کردن تمام زندگی مردم به آن، در قطار ها و اتوبوس های برقی سرمایه گذاری می کردیم و برق مورد نیاز آنها را از طریق سرمایه گذاری در انرژی بادی و یا حد اکثر گاز طبیعی تامین می کردیم و سرمایه لازم را از فروش نفت تامین می کردیم و برای رفع نیاز نیز اتوموبیل های کم مصرف هیبرید و برقی و یا اتوموبیل های دارای فن آوری بالا و بسیار کم مصرف را وارد می کردیم. آیا اکنون چه کسی هزینه آلودگی شدید هوا را می پردازد. آن کس که اتوموبیل را فروخته یا آن بی نوایی که به مرض گرفتار آمده است. آیا هزینه خودخوری و عصبیت و بیزاری مردم در هنگام گیر افتادن در چنگال ترافیک سنگین چه قدر است؟ چند میلیارد تومان باید هزینه کرد تا اعصاب مردم راحت شود؟ چه کسی آن را پرداخت می کند؟ آیا هزینه درافتادن به دام سرو صدای زیاد و آلودگی صوتی چه قدر است؟ کسی نمی داند. آیا ادامه این وضع به کجا می انجامد؟
اقتصاد دان در اینجا می گوید: نه این کار درست نیست. تعداد زیادی کارگر بی کار می شوند. تعداد زیادی از کارگاه ها و کارخانه های کوچک و بزرگ همه به تولید اتوموبیل وابسته اند. اتوموبیل عامل محرک اقتصاد است. اکولوژیست می گوید در دوره هشت ساله دولت گذشته رتبه ایران از منظر عملکرد محیط زیست با 61 پله سقوط به رتبه 114 نزول کرد و ایران در شمار ده کشور نخست آلوده کننده و گرمکنندهی جهان قرار گرفت. اکنون ایران دارای بالاترین نرخ در فرسایش خاک، بیابانزایی، نابودی تالابها و آلودگی هوا است. آیا دلیلی وجود دارد که اگر باز هم همان کار های گذشته را ادامه دهیم، این بار نتیجه متفاوتی بگیریم. کارگران را بی کار نکنید. آنها را آموزش بدهید و به کار های پر- فن تر که نیاز به فن آوری پیشرفته تری دارند بگماریدشان. دستمزد آنها را نیز قطع نکنید. هزینه این دستمزد کم تر از ضرری است که تولید این همه اتوموبیل کم کیفیت و وارد شدن آنها به بازار، که با جذب بخش بزرگی از پس انداز طبقه متوسط جامعه همراه است ایجاد می کند. کارخانه ها و خط تولید آنها را تبدیل کنید و با آنها محصولات سازگار با محیط زیست تولید کنید. تنها بهترینشان را نگاه دارید. به اندازه نیاز. نیازی که با ارزیابی زیست محیطی- اجتماعی و بهداشتی تعیین شده باشد.
اکنون آنچه بیش تر از همه چیز توسعه را محدود می کند کمبود منابع طبیعی است. اکنون آب کم است، خاک نیست، هوای پاکیزه نیست. دریاچه های اصلی کشور پیوسته خشک می شوند و در مناطق بسیاری زمین نشست کرده است. در چنین شرایطی هر گونه سرمایه گذاری در حفظ منابع و سرمایه های طبیعی از جمله جنگل ها، مراتع، منابع آب و خاک و هوا و غیره در واقع گامی است در جهت توسعه پایدار یعنی توسعه ای که چند سال بعد عقب گرد نمی کند، توسعه ای که ماناست، توسعه ای که خود را نابود نمی کند و توسعه ای که با طبیعت سازگار است. نمونه توسعه ناپایدار را همگی در فاجعه دریاچه ارومیه دیده ایم. آن همه سرمایه گذاری در احداث سد و جاده و ارائه یارانه و غیره به آنحا کشید که بزرگ ترین دریاچه داخلی ایران روی به نابودی نهاد.
بحث و مناظره و اختلاف بین دیدگاه اقتصاد دانان و اکولوژیست ها به اینجا و تنها به ایران ختم نمی شود. این بحث در سراسر جهان در جریان است و تمام عرصه های زندگی انسان و آینده او را در بر می گیرد. سردمدار این بحث ادوارد ویلسون، بیولوژیست برجسته و استاد دانشگاه هاروارد، است. این شخصیت علمی برجسته و واضع نظریه بیوفیلی و نویسنده کتاب سوسیو بیولوژی* در بازنمودن تفاوت بین این دو دیدگاه بسیار کوشیده است که به این مطلب خواهیم پرداخت.
حمید طراوتی
* این کتاب با ترجمه استاد گران قدر آقای غلامحسین وهابزاده توسط انتشارات جهاد دانشگاهی مشهد در ایران منتشر شده است.