وضعیت آب در ایران 2

فرستاده شده در ۲۷ مرداد ۱۳۹۵

(ادامه از مقاله قبل)

مصرف ، شکل سر زمین

به طور کلی یک علت بحران کمبود آب به افزایش جمعیت برمی گردد. جمعیت ما از حدود 33 میلیون نفر در اوایل انقلاب در حال حاضر به 80 میلیون نفر افزایش یافته و این جمعیت به غذا نیاز دارد. به علاوه تغذیه و الگوی تغذیه نیز بسیار تغییر کرده و آب- بر شده است. بسیاری از طبقات مردم از زنجیره غذایی بالا رفته اند و غذا های پروتئینی بیش تری مصرف می کنند. مصرف گوشت و تخم مرغ و شیر و لبنیات و بستنی و غیره شدیدا افزایش یافته است. تولید همه اینها نیازمند مصرف غله است و غله بیش تر هم آبش تر است. افزایش تقاضای آب از نظر کیفی و کمی باعث می شود با کمبود آب مواجه شویم. مساله بعدی این است که آبی که در اختیار ما قرار می گیرد به صورت یکنواخت و توزیع شده در اختیار ما نیست. آن طور نیست که هر زمان اراده کردیم بتوانیم از آن استفاده کنیم. ممکن است از 130 میلیارد متر مکعب آب تجدید پذیر ما 30 میلیارد آن فقط در یک ماه نازل شود و از دسترس ما خارج شود. پس تواتر سیل و خشکی داریم.

download (1) (1)

شکل سرزمین هم در کمبود آب ایران بسیار موثر بوده است. مردم معمولا به جایی می روند که آب هست. اما در ایران از همان زمان های بسیار قدیم امنیت اهمیت بیش تری داشته و مردم به جایی می رفته اند که امنیت داشته باشد. استقرار و اسکان مردم جنبه ژئو پولیتیکال داشته و در مرکز فلات مستقر شده اند. عمده مردم در شمال زاگرس و جنوب البرز ساکن شده اند که در این محدوده نسبت به نیمرخ شمالی البرز و نیمرخ جنوبی زاگرس آب خیلی کم است. در واقع جمعیت زیادی در منطقه ای که خشک و فرا خشک است مستقر شده است چون عامل استقرار جمعیت تنها آب نبوده و امنیت اهمیت بیش تری داشته است. هفتاد درصد مساحت کشور ما جزو مناطق خشک و فراخشک است و عمده جمعیت کشور هم در همان جا ساکن است. از زمان ساسانیان و قبل از آن همواره هجوم به ایران وجود داشته. مانند هجوم خزر ها. بعد هجوم عرب ها پیش آمده و سپس مغول ها و اقوام آسیای میانه و غیره. در مجموع مردم همیشه در معرض تهاجم بوده اند و امنیت اولویت اول آنها بوده. در میبد آسیاب آبی هست که شاهکار مهندسی است و سنگ آسیاب آن با آب یک قنات می چرخد. این آسیاب کاملا مخفی بوده و به گونه ای ساخته شده که هیچ کس متوجه نمی شود که در اینجا چنین آسیاب بزرگی هست. این نشان می دهد که چه قدر مردم از تاراج و غارت دزدان و مهاجمان هراس داشته اند. حوضه جنوب زاگرس شامل مناطقی مانند خوزستان ، کرمانشاه، حوضه کرخه، حوضه دز، حوضه کارون و غیره بزرگ ترین منبع آب ایران را در خود جای داده است. اما نسبت فلات مرکزی بسیار کم است. 20 درصد رواناب های کشور هم در حوضه خزر و در شمال البرز جاری می شود. و بخش مرکزی تنها 30 درصد از آب تجدید پذیر را در اختیار دارد. اما در حال حاضر 63 درصد جمعیت در جایی مستقر هستند که تنها 30 درصد آب داریم.

تفاوت میزان آب دریافتی و تجدید شدنی بخش های مختلف کشور چندان در ایجاد بحران آب نقش ندارد. آن چه اهمیت دارد میزان استقرار جمعیت در این نواحی ست. جمعیت ایران در بخش مرکزی آن جمعیت بسته ای بوده که همواره مورد هجوم قرار می گرفته و روابط محدودی داشته و مبادلات مواد غذایی چندانی هم نداشته . در نتیجه هر جمعیتی سعی می کرده برای خود کشاورزی داشته باشد. در نتیجه در یزد با 50 میلی متر باران، کشاورزی می کرده اند و در گیلان نیز با 2000 میلی متر بارندگی کشاورزی می کرده اند. چون همه می باید خود را سیر می کرده اند. در نتیجه اکنون 63 درصد از جمعیت 80 میلیون نفری کشور در حوضه مرکزی ساکن اند، جایی که 30 درصد آب کشور را دارد. این منطقه از حوضه دریاچه ارومیه و تبریز تا فلات مرکزی و کرمان و اصفهان غیره را شامل می شود. تهران نیز در همین حوضه قرار می گیرد. تفاوت میزان آب در این مناطق به شرح زیر است:

در حوضه دریاچه ارومیه که تبریز را نیز در بر می گیرد سرانه آب 1377 متر مکعب است.
سرانه کل فلات مرکزی 1500 متر مکعب است.
در حوضه فلات قرقوم که خراسان بزرگ را در بر می گیرد سرانه آب 550 متر مکعب است.
در خوزستان 5000 متر مکعب است.
در حوضه رودخانه های مرزی سرانه آب 7000 متر مکعب است. ( در مناطقی مانند سردشت و بانه و پیرانشهر. این مناطق جمعیت کمی دارند)

تفاوت حوضه ها در سرانه آب نشان دهنده این است که در بعضی مناطق با کمبود جدی آب روبرو هستیم. اینجا در فقدان یک نظام آمایشی و به دلایل اقتصاد سیاسی، جمعیت در مناطق کم آب ساکن شده است. در این فضا پخش جمعیت متناسب با پتانسیل های آبی اتفاق نمی افتد.

ادامه دارد.