❇ پنج نكته و سوال سياستي مهم در رابطه با “تعادل بخشي” و “چالش هاي آب در شرق كشور”

فرستاده شده در ۱۴ مرداد ۱۳۹۷

دشت مشهد یکی از بحرانی ترین دشت های کشور است. میزان برداشت آب از آن 110 درصد تغذیه طبیعی آن است. تا چند سال دیگر این بحران تاثیر خود را بر زندگی مردم خراسان و مشهد به وضوح نشان خواهد داد. در روز یکشنبه و دوشنبه 7 و 8 مرداد ماه سال 1397 نشستی در مشهد با شرکت وزیر نیرو و صاحب نظران امور آن در این باره تشکیل شد.
آقای مهندس سمیعی که از کارشناسان برجسته حوزه آب هستند یادداشتی در باب محتوای این نشست تهیه کرده اند که با تشکر از ایشان در اینجا منتشر می کنیم.

مدیر سایت

————————————————————————————

همايش “چالش هاي آب در شرق كشور”، ششم و هفتم مرداد ماه در مشهد برگزار شد.
آنچه در نگاه اول به نظر می رسد آنست که بیشترین نقطه تمرکز همایشی با این عنوان، در استان¬هاو کانون های جمعیتی با بیشترین کسری مخزن سالانه در منابع آب زیرزمینی، بر روی مباحث تعادل بخشی باشد. با این همه، آنچه که حاضران در برنامه شاهد آن بودند و وزیر نیرو نیز در سخنرانی خود در پایان بخش مراسم افتتاحیه تصریح کرد؛ گویا تنها مسئله اصلی در این برنامه، موضوع “انتقال آب از دریای عمان به نوار شرقی کشور” تعریف گردیده بود. در ادامه، چند نکته و سوال سیاستی، در این رابطه را با هم مرور خواهیم کرد:

1-برداشت فعلی از آب های زیرزمینی در سه استان شرقی کشور (سیستان و بلوچستان، خراسان جنوبی و خراسان رضوی)، بالغ بر 11 میلیارد مترمکعب، در هر سال، گزارش می شود. در خط انتقال آب عمان به نوار شرقی، در فاز نخست، 250 میلیون مترمکعب در هر سال، آب، شیرین سازی و منتقل می شود. این یعنی، بدون در نظر گرفتن هیچ مسئله دیگری، مجموعا خط انتقال، در حدود 2.2% آنچه آبخوان ها تامین می کنند؛ آب به این نوار، خواهد آورد. آیا وزن دهی در مدیریت منابع آب کشور و استان های شرقی، تناسبی با این درصدها دارد؟!

2-در گزارش ها و بسته های ناظر به راهکارهای نجات آب، عمدتا مسئله تعادل بخشی در اولویت های اول ذکر شده است با این وجود، به نظر می رسد، نگاه به آن و ذکر آن، عمدتا از نوع نگاه “سپر” وار است به این معنا که بابت زیرسوال نرفتن، مطرح می شود. این امر نه یک نیت خوانی بلکه با قراین جدی، قابل راستی آزمایی است. اگر نگاه ما به تعادل بخشی، یک نگاه فنی و اولویت دار است؛ چرا مشابه سایر محورها، در رابطه با کمبودها، چالش ها و نقاط هدف مشخص برای آینده و پیشبرد آن، صحبتی نمی شود؟! آیا با صرف تاکید بر تعادل بخشی، بدون حذف موانع جدی موجود بر سر راه تحقق آن، می توان امیدی به تحقق آن بر روی زمین داشت؟!!

3-گزارش هایی که توسط مقامات رسمی در این همایش در رابطه با تعادل بخشی آب های زیرزمینی ارائه گردید؛ همگی از جنس اقدام محور- یک سویه و نه نتیجه گرا بود. آن ها از بستن چاه های غیرمجاز، نصب کنتورهای هوشمند، تعدیل پروانه ها و امثال آن گفتند؛ اما نگفتند که در مقابل چه تعداد چاه جدید غیرمجاز حفر شده، چه تعداد از کنتورها، با پرداخت جریمه، بعد از اتمام شارژشان، مجددا به برداشت از آبخوان ها ادامه داده اند و ….؛ آن ها هیچ اشاره ای به سطح آب در چاه های پیزومتر و تغییر روند هیدروگراف دشت ها نکردند و در عوض، جمع جبری میزان آب برداشت نشده ناشی از اقدامات بالا را به عنوان دستاورد تعادل بخشی اعلام کردند: نزدیک به 800 میلیون مترمکعب در سه استان، ظرف 5 سال اخیر (از 1392 تاکنون)؛ رقمی که جدا از ایرادات فنی بالا، به وضوح، نشان از عقب بودن از برنامه برای صفر شدن اضافه برداشت تا پیش از برنامه ششم توسعه است.

4-مشابه آنچه در طرح تعادل بخشی دیده ایم که ابعاد فنی و مهندسی صرف نظیر انسداد چاه های غیرمجاز، نصب کنتورها و … بر ابعاد اجتماعی و مشارکتی طرح، پیشی گرفت و به کانون طرح تبدیل گردیده، در گزارشات مربوط به طرح انتقال آب نیز، به نظر همین مدل در حال پیاده سازی است. عمدتا تمرکزها بر مباحث سازه ای صرف، معطوف بوده و مطالعات اجتماعی، فرهنگی و امثال آن، تنها در حد رفع تکلیف و در قالب های تیپ کم یا بی خاصیت، دنبال می شود. آیا “میخ دیدن هر چیزی” بخاطر آنکه تنها ابزارمان “چکش” است، در این جا نیز تکرار خواهد شد؟

5-شاید بتوان دلایل تمرکز توجه ها و دفاع های مقامات مسئول محلی و بخش قابل توجه مجریان و مشاوران از این طرح را درک کرد اما آنجا که نهاد دانشگاه و دانشگاهیان و نیز سازمان های مردم نهاد، حضور می یابند، انتظار چیز دیگریست. اگر این انتظار نیز، با نگاه های تدافعی غیر علمی و یا خنثی و اصطلاحا “یکی به نعل و یکی به میخ” که همه را خصوصا مقامات را خوش آید، خدشه بردارد؛ چه هزینه های جدیدی بر روی سرمایه اجتماعی و اعتماد عمومی، بار خواهد شد و چه جایی و جایگاهی برای دفاع از منافع پایدار ملی باقی می ماند؟