یوز ایرانی و خرس پاندا

فرستاده شده در ۲۹ شهریور ۱۳۹۶

چرا برای حفظ یوزایران از تجربه چین در حفاظت از خرس پاندا نمی آموزیم.

نوشته دکتر فرزانه بهار

از نیمه دهه شصت دولت چین متوجه نابودی زیستگاه های پاندا ( به علت رشد جمعیت و افزایش زمین های کشاورزی و نابودی جنگل ها ) و خطر نابودی خرس پاندا شد . در اواسط دهه هفتاد میلادی فقط حدود هزار پاندا در طبیعت باقی مانده بود که بسیاری از آنها در حاشیه جنگل ها ودر محاصره زمین های کشاورزی رو به گسترش قرار گرفته بودند . دولت چین با عزم و اراده ای آهنین قوانین محکمی را برای جلوگیری از نابودی این گونه ارزشمند وضع کرد.شکارچیان غیر قانونی و قاچاقچیان این حیوان گران بها به مجازات های سنگینی محکوم می شدند . بین سالهای ۱۹۸۵ و ۱۹۹۱ میلادی 278 نفر در دادگاه محکوم شدند . این محکومیت برای کشتن و یا فروش اعضای بدن این حیوانات بود. از میان این گروه ۱۶نفر به حبس ابد وسه نفر به اعدام محکوم شدند . بر طبق قانونی که در سال ۱۹۸۷ تصویب شد کشتن یک پاندا ده سال زندان دارد و اموال شکارچی مصادر ه می شود. در شرایط خاص و خطیر این مجازات می تواند به حبس ابد و یا اعدام تبدیل شود .

 

هم زمان با گذراندن این قانون، برنامه آموزشی – تبلیغی وسیعی برای مردم چین تدارک دیده شد که در آن به مردم گفته می شد که کشتن و نابود کردن و تجارت اعضای بدن پانداها مثل پوست شان به ضرر منافع ملی و کشورشان است وبه علاوه اهمیت وجودی این موجودات دوست داشتنی که نماد کشور چین نیز شده بودند برای مردم توضیح داده می شد .شدت عمل دولت چین و آموزش و تبلیغات وسیع هم زمان موجب نجات این موجودات شد . در واقع پشت سر این کار چین یک عزم ملی محکم برای حفظ این گونه ارزشمند بود. حفظ این گونه به مثابه یک ارزش ملی بر منافع مردم محلی فقیر اطراف جنگل های محل زندگی پانداها ارجحیت داشت به همین دلیل نظام قضایی در مجازات این گونه افراد هیچ گونه ارفاق و اغماضی نمی کرد و نمی کند .

کوشکی جواهر گرانبهای میاندشت خراسان

کوشکی جواهر گرانبهای میاندشت خراسان

 

ایران زمانی بهشت گربه سانان بود. با نابودی زیستگاه های شیر پارسی و ببر مازندران به دست انسان های آزمند و کشاورزان و دامداران و غیره در زمان قاجار و پهلوی ها، این دو گونه ارزشمند و گران بها برای همیشه نابود شدند و از صحنه طبیعت ایران رخت بربستند . پهلوی ها در نهایت بی تفاوتی نظاره گر نابودی این دو گونه شدند و هیچ کاری برای حفظ آنها انجام ندادند .آخرین شیرپارسی در خوزستان در پایان جنگ جهانی دوم دیده شد و آخرین ببر مازندران در دهه سی شمسی در جنگل گلستان بیرحمانه شکار شد . ننگ نابود کردن شیر پارسی و ببرمازندران برای همیشه برای پهلوی ها ماند و همچون لکه سیاهی بر دامان شان نشست . از گربه سانان بزرگ فقط یوزپلنگ و پلنگ باقی مانده است که هردو به همان روش شیر و ببر به سرعت به سوی نابودی همیشگی از پهنه ایران پیش می روند . دقیقا به همان شکلی که آنها با بی تفاوتی حکومت های وقت روبرو بودند این دو جواهر گران بهای ایران بخصوص یوز پلنگ، که فقط گویا به زحمت پنجاه عدد از آن باقی مانده است ، نیز زیر نگاه بی تفاوت مسئولین پیوسته به مرز انهدام قطعی نزدیک می شوند . واقعیت این است که غیر از چند حرکت نمادین و نمایشی کم اثر و چند حرکت محدود ، کاری برای نجات یوز ایران انجام نشده. سوء مدیریت و بی تفاوتی ، رشد جمعیت و تجاوز این اضافه جمعیت به زیستگاه های یوز با عناوین مختلف ، سرنوشت تلخی را برای این جواهر ایران رقم زده است . و ضعیت یوز بحرانی تر از بحرانی است . سرعت نابودی بقدری تند شده که روش های کند و لاکپشتی مانند آموزش مردم و درخواست و التماس به دامداران متجاوز و آزمندانی که به اسم توسعه در این مناطق فعالیت های اقتصادی دارند و زمین ها را متصرف شده ویا به زیر کشت برده اند ، مثل آن است که در هنگام آتش سوزی به جای بسیج همه نیرو ها در جهت خاموش کردن آتش بخواهیم ابتدا راه های جلوگیری از آتش سوزی را به مردم بیاموزیم.

 حکومت ایران باید با قاطعیت ازین گنجینه ملی دفاع کند و منافع ملی را فدای سودجویی اقشار وگروه ها ی متجاوز و قانون شکن نکند . این همه مماشات و اغماض نسبت به این متجاوزان چه معنایی جز نابودی منابع و ثروت های ملی دارد . برخی دوستان در آتش سوزی جنگل ابر شاهرود روستائیانی را دیده بودند که با وقاحت به آتش زدن جنگل ها اعتراف کرده و دلیل آن را ممانعت منابع طبیعی از چرای دام هایشان در جنگل عنوان کرده بودند . خوشبختانه هنرمندان عزیز ایران کمپینن خودجوشی را براه انداخته اند برای جمع آوری پول جهت کمک به بیرون راندن گله داران و پرداخت غرامت به آنان . چرا سازمان محیط زیست و سایر مسئولین دولتی در قبال این حرکت زیبای مردمی سکوت کرده اند و چرا به جای تشویق و همراهی و کمک بی تفاوت نظاره گر مانده اند. ؟! ازاین حرکت حمایت کنید و به آن دامن بزنید. باید با قاطعیت و بدون هیچ تزلزلی جاده های مناطق حفاظت شده یوز بسته شوند و یا مورد مراقبت شدید و شبانه روزی قرار گیرند. و باید دامداران و کشاورزان متجاوز ازین مناطق بیرون رانده شوند و همزمان تعداد کافی محیط بان با مجوز تیر اندازی برای حفاظت از یوز  در این مناطق به کار گرفته شوند .باید تبلیغ وسیعی هم زمان در زمینه اهمیت یوز به عنوان یک میراث ارزشمند ملی انجام گیرد و هم چنین باید مانند چین برای متخلفین مجازات سنگین در نظر گرفته شود . راه دیگری برای نجات یوز وجود ندارد . اهمیت یوز اگر از اهمیت دریاچه ارومیه بیش تر نباشد،کم تر نیست. یوز را دریابید .