کابوسی به نام طرح انحلال سازمان حفاظت محیط زیست! مقاله ای از محمد درویش

فرستاده شده در ۸ اسفند ۱۳۹۲

مقاله زیر را آقای محمد درویش فعال محیط زیست و رئیس دفتر مشارکت های مردمی محیط زیست به نگارش درآورده اند. مقاله گویای اوضاع وخامت بار محیط زیست ایران است و از سر درد نوشته شده . دریغمان آمد که آن را فقط بخوانیم و بگذریم.

محمد درویش

محمد درویش

می‌گویند: فقط چند ده نماینده از بین ۲۹۰ نماینده مردم در مجلس شورای اسلامی، خواهان انحلال سازمان حفاظت محیط زیست و تنزل سازمانی آن از سطح معاونت رییس جمهور به معاونت یک وزارتخانه شده‌اند؛ حتی می‌گویند: ۱۵ نماینده از شمار امضاء کنندگان این طرح کاسته شده و شاید شمار بازپس‌گیرندگان امضاها در تأیید چنین طرح شگفت‌انگیزی باز هم کمتر شود. اما نگارنده بر این باور است که حتی یک نفر هم زیاد است! چه رسد به اینکه شمارشان ۴۸ نفر یا ۶۳ نفر … بیشتر یا کمتر باشد. چرا؟

صاحب این قلم به پشتوانه‌ی حضور بیش از ربع قرن در کسوت یک پژوهشگر حوزه منابع طبیعی و محیط زیست، با جرأت ادعا می‌کند که هرگز و هرگز در طول تاریخ مکتوب و مستندات موجود علمی کشور در حوزه‌ی علوم طبیعی و جغرافیا، شرایط شکننده و آسیب‌ پذیر فلات ایران تا این حد وخامت‌بار نبوده است. حتی پژوهش‌های دیرین‌شناسانه‌ای که توسط محققین سازمان زمین‌شناسی کشور به سامان رسیده، اثبات می‌کند که اغلب محیط‌های آبی ایران، هرگز در طول دست‌کم ۱۲ هزار سال گذشته با چنین بحران و خشکسالی شدیدی که امروز نفس‌هاشان را به شماره انداخته، روبرو نبوده‌اند. بیش از دو میلیون اصله از ارزشمندترین پایه‌های بلوط ما در زاگرس در آستانه‌ی خشکی کامل قرار گرفته و چندین برابر آن با بیماری لاعلاجی روبرو شده که عملاً کاری نمی‌توان برای درمانشان در وسعت شش میلیون‌هکتاری رویشگاه‌شان انجام داد. اینک فقط این تالاب جازموریان و هامون نیست که به کویر نمک بدل شده، بلکه گاوخونی، بختگان، کافتر، مهارلو، کم جان، طشک، ارژن، پریشان، ارومیه و حتی گمیشان و آلاگل و انزلی و زریوار و یادگارلو و قوری گل هم حال و روز خوبی ندارند و شادگان؛ پهن‌پیکرترین تالاب بین‌المللی ایران هم دیگر شاد نیست، نه خودش و نه هیچیک از زیستمندان ارزشمند و یگانه‌اش که زمانی بیش از ۳۵ درصد از کل موجودی زیگونگی (تنوع زیستی) کشور را دربرمی‌گرفتند. این در حالی است که بحران آلودگی هوا، افت کمی و کیفی منابع آب سطحی و زیرزمینی، نشست زمین، طغیان ریزگردها، شکار بی‌رویه، تلفات محیط‌بان‌ها و جنگلبان‌ها، فرسایش خاک، خودسوزی زمین، بحران زباله، افت حاصلخیزی اراضی زراعی و … هرگز در چنین آستانه‌ی خطرناکی رخ ننموده بود؛ آنگونه که سهم سرانه‌ی آب نه فقط در استان‌های مرکزی و شرقی که در استان آذربایجان شرقی هم می‌رود که از آستانه هشدار گذر کرده و به کمتر از ۴۰۰ متر مکعب در سال کاهش یابد.

Babre Mazandaran220px-Wea01422

حال در چنین شرایطی که برای نخستین بار، عالی‌ترین مقام جمهور کشور – حسن روحانی – با وقوف بر ژرفای خطر بحران‌های محیط زیستی، هشدار می‌دهد که اگر امنیت محیط زیستی را نتوانیم برقرار کنیم، این امنیت ملی است که دچار چالش می‌شود و خواهان عزم و اراده‌ای ملی و حکومتی برای مقابله با پدیده‌ی پس‌رفت و ناپایداری بوم‌شناختی سرزمین می‌شود … آری در چنین بزنگاه حساس و تاریخ‌سازی که بی‌شک مورد نقد و قضاوت نسل آینده در پیشگاه دادگاه تاریخ قرار خواهیم گرفت، خبر می‌رسد که گروهی از نمایندگان مجلس، راه حل مهار چنین بحران گرانبار و بی‌سابقه‌ای را در وجود سازمانی به نام «حفاظت محیط زیست» دانسته و خواستار انحلال آن و و تنزل جایگاه سازمانی‌اش در حد معاون وزیر ‌شده‌اند؟! چگونه چنین چیزی ممکن است؟ مگر آن نمایندگان عزیز و شریف در ایران زندگی نمی‌کنند و از نزدیک فجایع انسان‌ساز ناشی از بارگذاری اشتباه و چیدمان بی‌تناسب با توانمندی‌های بوم‌شناختی حوضه‌های آبخیز را درک نمی‌کنند و نمی‌بینند؟

آیا سزاوارتر آن نیست تا خواهان به صدر رفتن موازین محیط زیستی در سبد اولویت‌های راهبردی کشور شوند؟ آیا شایسته‌تر نیست تا این یگانه سازمان پاسدار اصل پنجاه قانون اساسی را ارتقای نرم‌افزاری و سخت‌افزاری داده و از هیبت فقیر‌ترین سازمان در حد معاون رییس‌جمهور خارج کنند؟ آیا اینگونه می‌خواهیم حیات اجتماعی روبه رشد مردم ایران را – به عنوان عصاره‌ی آموزه‌ی موجود در اصل ۵۰ قانون اساسی – تضمین کنیم؟

چنین است که نگارنده می‌پندارد راه درست، پیشنهاد تشکیل وزارت آب و منابع طبیعی در کنار اقتدار بیشتر و استقلال کامل سازمان حفاظت محیط زیست، به عنوان یک نهاد نظارتی قدرتمند است و بس.

باشد که همه چیز یک کابوس باشد و هرگز در ایران، نمایندگانی را نتوان در صحن بهارستان سراغ گرفت که گرایه‌های محیط زیستی را تا این حد، پست و حقیر ارزیابی کنند.

آمین.