چگونه پلنگ منحصر به فرد زنگبار به دست مردم ، نابود شد

فرستاده شده در ۲۸ مهر ۱۳۹۴

ماجرای نابودی یک گونه

نوشته دکتر فرزانه بهار

( Panthera Pardus adersi )
Zanzibar leopard
جزیره زنگبار با مساحت 2460 کیلومترمربع بخشی از کشور تانزانیا در شرق آفریقا است. این سرزمین نیمه خود مختار از دو جزیره بزرگ و تعدادی جزایر کوچک تشکیل شده است. جزایر بزرگ تر به ترتیب اونگوجا ( Unguja ) و پمبا (Pemba) نام دارند. جزیره جنوبی اونگوجا که 1600 کیلومتر مربع وسعت دارد و بزرگ تر است محل زندگی پلنگ بی همتای زنگبار بود. نام زنگبار را ایرانی ها بر این جزیره گذاشتند . زنگبار واژه ای فارسی است. زنگ به معنی تیره رنگ ، قهوه ای یا سیاه است و بار به معنی کناره و ساحل ( مثل رودبار ) است . معنی زنگبار یعنی ساحل سیاهان . بعدها اعراب زنگبار فارسی را معرب کردند و زنجبار گفتند وسپس اروپاییان آن را زنزیبار( Zanzibar ) نامیدند.
پایتخت این سرزمین زنگبار است که در همین جزیره بزرگ تر قرار دارد. درآمد مردم زنگبار امروزه از تولید و صدور ادویه، نوعی نخل و توریسم است ولی در گذشته به مدت صدها سال سرزمین زنگبار مرکز تجارت پرسود و ضد بشری برده بود و بردگان یا در واقع مردم بومی آفریقا پس از اسارت به این جزیره آورده شده و سپس به سراسر جهان صادر می شدند. این کار وحشیانه توسط اروپایی ها بخصوص انگلیسی ها و نیز اعراب انجام می گرفت. دین 99 درصد از مردم زنگبار امروز اسلام است و به زبان سواحیلی صحبت می کنند ، زبانی که عمده کلماتش فارسی است . مردم آن در قرون گذشته از آفریقا ، ایران و سرزمین های عرب نشین حوزه خلیج فارس به این مکان مهاجرت کرده اند .
از دوران باستان مهاجرت های پی در پی از ایران به این جزیره صورت گرفته بخصوص از شیراز، شوشتر و سیراف و چاه بهار بلوچستان. مهم ترین مهاجرت به یاد مانده در تاریخ از شیراز در زمان آل بویه در سال 956 میلادی، انجام گرفت. به باقی مانده ایرانی ها در این جزیره شیرازی ها می گویند .
آخرین سرشماری زنگبار در سال 2002 بود که جمعیت آنرا با نرخ رشد وحشتناک 3.1 درصد در سال ، یک میلیون نفر برآورد کرد . تراکم جمعیت یعنی تعداد جمعیت در یک کیلومتر مربع در آن سال 400 نفر بود . رشد جمعیت و افزایش تراکم جمعیت، که اثر بسیار مخربی بر طبیعت و محیط زیست زنگبار داشته است در آمار زیر نشان داده شده است.

سال 2014 2008 2002 1988 1978 1967
تراکم 589 485 400 260 201 149

در جدول زیر برآورد جمعیت زنگبار نشان داده شده است. دو رقم آخر تخمینی است و بر مبنای برآورد افزایش جمعیت محاسبه شده است.

2014 2008 2002 سال
589 485 400 تراکم
1.448.773 1.193.283 1.000.000 جمعیت

تاریخ طبیعی زنگبار
با پایان عصر آخرین یخبندان در حدود 10.000 سال قبل و بالا آمدن آب اقیانوس ها به میزان 120 متر، جزیره های متعددی در شرق آفریقا درست شدند که نتیجه جدا شدن انها از سرزمین مادری آفریقا بود. جزایر زنگبار نیز به دنبال بالا آمدن آب اقیانوس هند از آفریقا جدا شدند و پلنگ زنگبار نیز که در اصل از نژاد پلنگ آفریقا بود (Pardus Pardus Panthera ) در این جزایر به دام افتاده و ارتباطش با سرزمین مادری و هم نوعان خود قطع شد . این گونه پلنگ جدا افتاده به تدریج تغییر شکل ظاهری یافت، اندکی کوچک تر شد و خال های بدنش نیز متراکم تر شد .
بر خلاف پلنگ آفریقا که می بایست با سایر حیوانات شکارچی مثل شیر و یوزپلنگ و کفتار رقابت کند، پلنگ زنگبار ( با نام محلی Chui Konge) در این جزیره هیچ رقیبی نداشت و تنها شکارچی بزرگ در این سرزمین به شمار می رفت. در واقع پلنگ ، سلطان واقعی جزیره بود و همین امر رقابت و دشمنی خطرناک ترین و وحشی ترین موجود روی زمین یعنی آدمها را برایش به ارمغان آورد.
رشد انفجاری جمعیت آدمها در جزیره به بیش از ظرفیت نگهداشت آن، افزایش فعالیت های اقتصادی و گسترش شهرها و اقامتگاه ها و زمین های کشاورزی بخصوص در قرن بیستم منجر به ورود و تجاوز انسان به قلمرو زندگی پلنگ ها شد . آدم ها علاوه بر تصرف و غصب سرزمین پلنگ ها، غذای پلنگ ها را نیز شکار کرده و نابود می کردند. پلنگ زنگبار بدین طریق از فضای حیاتی و غذا های طبیعی اش محروم شد. این محرومیت منجر به گرسنگی و نزدیک شدن پلنگ به اقامتگاه های آدم ها شد. پلنگ زنگبار که دیگر سرزمینی برای شکار و طعمه ای برای خوردن نداشت، مجبور به حمله به دام ها و گاه آدم ها شد. به دنبال حملات پلنگ ها به دام ها و آدم ها، انواع و اقسام شایعات ترسناک و عجیب و غریب در مورد پلنگ ها به راه افتاد . شایعات یک کلاغ چهل کلاغ شدند و به دنبال آن ترس و نفرت مردم از پلنگها سیر صعودی شدیدی پیدا کرد
وجود فرهنگ خرافات و جادوگری در جزیره ، به ترس و نفرت مردم از پلنگ ها دامن زد . متاسفانه حکومت های استعماری فاسد جزیره به جای حمایت از طبیعت و حیات وحش و به جای آموزش و بالا بردن فرهنگ مردم، به این عقاید خرافی دامن زدند و با موجی که برضد پلنگ ها به راه افتاد ، همراه شدند.
این باور خرافی در میان مردم ریشه دوانده بود که پلنگ ها دو دسته اند. یک گروه پلنگ های وحشی و مستقل و گروه دیگر پلنگ هایی که توسط جادوگران و مردم خبیث دست آموز شده اند . مردم می گفتند گروهی از مردم جزیره که جادوگری می دانند و در میان مردم عادی در شهرها و روستاها زندگی می کنند، پلنگ ها را از کودکی اسیر کرده، غذا داده و تربیت می کنند. وقتی این پلنگ های دست آموز بزرگ شدند، این افراد خبیث و جادوگر برای زهر چشم گرفتن، ترساندن ، انتقام جویی و قدرت نمایی ، پلنگ های خود را به سراغ آدم ها و دام هایشان می فرستند تا آنها را بدرند و بکشند. این جادوگران پلید، پلنگ ها را در سوراخ ها یا غارهای جنگلی مخفی کرده ومی بندند و سپس هر وقت اراده کنند، آنها را رها کرده و سراغ مردم و دامهایشان می فرستند. این پلنگ ها که کاملا مطیع و گوش به فرمان صاحبان خود هستند ناگهان مثل روح در میان مردم ظاهر شده و پس از حمله و کشتن و دریدن دام ها و مردم بخصوص کودکان ، به همان سرعتی که ظاهر شده بودند، در هوا ناپدید می شوند . تب نفرت از پلنگ ها آنچنان بالا گرفته بود که مردم باور کرده بودند تماس نزدیک با پلنگ و حتی دیدن پلنگ، آن قدر شوم و خطرناک است که موجب بیماری های بد و لاعلاج در آدم ها می شود.

تاکسی درمی

تاکسی درمی

اما این جادوگران در باور مردم، چه کسانی بودند؟ این جادوگران از خود مردم محلی بودند . مردم به صورت مخفیانه نام آنها را به یکدیگر می گفتند . آنها که به جادوگری شناخته و معروف می شدند یعنی صاحبان پلنگ های قاتل که بطورپنهانی از آنها نگهداری می کردند ، هم مورد احترام بودند و هم مردم از آنها می ترسیدند. با این پیش درآمد و با این فرضیه ، انتظار می رفت که مردم برای حل مشکل پلنگ های قاتل دست آموز، به سراغ جادوگران بروند وحسابشان را برسند تا دیگرنتوانند از پلنگ ها برای مقاصد شومشان استفاده کنند . اما در کمال تعجب به جای مقابله با جادوگران، مردم برعلیه پلنگ ها دست به کار شدند . در سراسر جزیره گروه های محلی خودجوش از مردم درست شد که شروع به تله گذاری، تعقیب و شکار و کشتار پلنگ ها کردند. در بسیاری از موارد کشتار آنها بسیار بی رحمانه و با شکنجه های وحشیانه صورت می گرفت . یک عکس کهنه سیاه و سفید در موزه زنگبار ، تنها عکسی است که از تله های بیشمار پلنگ جزیره باقی مانده است .

تنها عکس موجود از تله پلنگ

تنها عکس موجود از تله پلنگ

این جنبش های خودجوش مردمی پلنگ کشی ، که جدا جدا و محلی بودند پس از انقلاب زنگبار در سال 1964 تبدیل به یک نهضت ملی سراسری در جزیره شدند . رهبراین نهضت، مردی قاتل به نام کیتانزی (kitanzi ) بود که در سراسر جزیره زنگبار، مشهورترین دشمن پلنگ ها به شمار می رفت . با حمایت کامل و همه جانبه دولت، و با رهبری این قاتل ، مردم به جان معدود پلنگ های باقی مانده جزیره افتادند و هرچه را مانده بود با بی رحمی شکار و کشتار کردند . جای بسی بررسی و تحقیق دارد که گذشته خشونت بار این سرزمین که برای سده ها ، اعراب و انگلیسی ها پس از اسیر کردن مردم آفریقا ، آنها را به اینجا آورده و از این مکان به تمام دنیا صادر می کردند ، تا چه حد می تواند در رفتار سبعانه مردم زنگبار با پلنگ ها منعکس شده و موثر بوده باشد ؟
این گونه منحصر به فرد و بی همتای پلنگ ، بدون بر جای گذاشتن هیچ رد پایی از خود ، مظلومانه و بی صدا برای همیشه ناپدید گشت . درتمام طول حیات این گونه بی نظیر پلنگ در زنگبار ، هیچ دانشمند جانور شناسی آنرا در محیط طبیعی خود بررسی نکرد . درمورد عادات تغذیه ، شکارو زادآوری او تحقیقی نشد و کسی در مورد زندگی و رفتار او چیزی ننوشت. آخرین باری که یک بیولوژیست بطور کتبی ادعا کرد زنده آن را دیده است، سال 1980 میلادی بود . دردناک ترین بخش آن است که حتی یک عکس ازین پلنگ وجود ندارد . با نام پلنگ زنگبار ، فقط و فقط پنج پوست در دنیا باقی مانده است. از این پوست ها سه تایشان همراه جمجمه پلنگ هستند. بر سر پوست همه این پلنگ های قتل عام شده چه آمد؟ بسیاری از پوست ها به کارخانه دولتی کفش زنگبار تحویل داده شدند و بقیه از بازارهای بین المللی و کلکسیون های خصوصی (بخصوص اعراب حاشیه خلیج فارس ) سر در آوردند . در این روند نام و نشان خود را ازدست دادند، با پوست سایر پلنگ ها مخلوط شدند و دیگر نامی و نشانی از پلنگ بی همتای زنگبار باقی نماند.
از این پلنگ فقط و فقط یک تاکسی درمی بد و بی کیفیت و رنگ و رو رفته در موزه زنگبار باقی مانده که در اینجا می بینید.

تاکسی درمی

تاکسی درمی

سلطان جزیره برای آخرین بار با خشم بسیار، به قاتلین بی رحم خود غرش می کند.
می گویند هنوز بعضی از اجزای باقی مانده پلنگ زنگبار بطور مخفیانه بعنوان درمان و جادو ، در جزیره خرید و فروش می شود.
به همین راحتی یک گربه سان با شکوه و ارزشمند برای همیشه از کره زمین محو شد بدون این که حتی یک عکس ازو گرفته شده باشد . این ماجرای عبرت انگیزی برای ما است . برای مایی که شیر پارسی panthera leo persica را نابود کردیم. ببر مازندران را نابود کردیم و اکنون با سرعتی باور نکردنی دو گربه سان یزرگ باقی مانده خود، یعنی یوزپلنگ و پلنگ ایران را نیز داریم به برهوت نابودی سوق می دهیم . اکنون پیوسته به قلمرو زندگی آنان تجاوز می شود ، طعمه های پلنگ مثل آهو کل و بز و میش و قوچ و گراز به دست آدم ها شکار ونابود می گردد و خود پلنگ ها نیز به دست دامداران و کشاورزان و شکارچیان متجاوز ، کشتار می شوند.
فرق ما با زنگبار، وسعت سرزمین ایران است که روند نابودی این گربه سان زیبا را کندتر کرده است، اما راه همان است. پلنگ با شکوه ایران که زیباترین و بزرگ ترین پلنگ جهان است بر لبه پرتگاه نابودی ایستاده است، تا دیر نشده این جواهر ایران را دریابیم.
منبع:
دکتر مارتین والش (Dr Martin Walsh ) و دکتر هلن گولد من (Dr Helle Goldman)
دو دانشمندی هستند که سال ها در مورد پلنگ زنگبار تحقیق کرده اند و مقالات متعددی در این مورد نوشته اند . مقالات شاخص آنها این است:
• killing the king
که در سال 2003 در مجله Nature East Africa چاپ شد.
• The Zanzibar Leopard-Dead or Alive?
که در سال 2004 در مجله Tanzanian Affairs به چاپ رسید.
و
• A Leopard in jeopardy – 2015