سندرم (نشانگان) ژاپن

فرستاده شده در ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۳

 

سندرم (نشانگان)  ژاپن

 in BeijingLester Brown

Lester Brown

بيش از دو دهه قبل آن‏گاه كه داده ‏هاي وزارت كشاورزي ايالات متحد درباره غله جهان را مرور مي‏ كردم، به اين نكته رسيدم كه اگر كشورها هنگام آغاز رشد صنعتي سريع جمعيت زيادي داشته باشند سه چيز با توالي سريع اتفاق می افتد كه آن‏ها را شديدا به واردات غله متكي مي ‏كند: به موازات افزايش درآمد مصرف غله افزايش مي‏يابد، منطقه زير كشت غله كوچك ‏تر مي ‏شود و توليد غله سقوط مي ‏كند. همان صنعتي شدن سريعي كه تقاضا را افزايش مي ‏دهد، هم‏زمان از ميزان زمين ‏هاي زير كشت غله مي ‏كاهد. نتيجه اجتناب ‏ناپذير آن است كه واردات غله افزايش مي ‏يابد. ظرف چند دهه كشورهايي كه اساسا از نظر غله خودكفا بودند ممكن است به جايي برسند كه  70 درصد يا بيش تر از غله موردنياز خود را وارد كنند. اين را من «نشانگان ژاپن» مي ‏نامم زيرا اول بار اين توالي حوادث را در ژاپن مشاهده كردم كه امروزه  70درصد غله خود را واردمي ‏كند.

در كشوري كه سريعا در حال صنعتي شدن است مصرف غله شتابان افزايش مي ‏يابد. در ابتدا افزايش درآمد مصرف مستقيم غله ( مثلا نان یا برنج)  را افزايش مي ‏دهد اما طولي نمي ‏كشد كه رشد مصرف به سوي افزايش مصرف غيرمستقيم غله به شكل محصولات دامي غله – بر مانند گوشت گاو و خوك، گوشت مرغ و تخم ‏مرغ و غيره تغيير جهت مي ‏دهد.

آن‏گاه كه صنعتي شدن سريع آغاز شد، معمولا چند سالي طول نمي ‏كشد كه رفته رفته منطقه زير كشت غله كاهش مي ‏يابد. از ميان روندهايي كه به اين كاهش منجر مي‏ شود مي ‏توان به رهاكردن زمين ‏هاي كشاورزي حاشيه ‏اي، فقدان نيروي كار كافي در روستاها براي كشت مركب محصولات كشاورزي و اختصاص زمين ‏هاي كشاورزي به توليد ميوه، سبزيجات و ساير محصولات پرارزش اشاره كرد.

اولا، به موازات آن که يك كشور صنعتي و پيشرفته مي ‏شود زمين ‏هاي كشاورزي صرف توسعه صنعتي و ساخت و ساز مسكوني مي ‏شود. به موازات گسترش مالكيت اتومبيل، احداث جاده ‏ها و شاهراه ‏ها و پاركينگ ‏ها نيز زمين ‏هاي كشاورزي باارزشي را از دور خارج مي‏ كند. در مناطقي كه كشاورزان خود را با قطعه زمين كوچكي روبه رو مي ‏بينند كه كوچك ‏تر از آن است كه كشت آن اقتصادي باشد، غالبا خيلي ساده آن را رها مي ‏كنند و در جاي ديگري به جست ‏وجوي كار بر مي‏ آيند.

دوما، به مرور زمان صنعتي شدن نيروي كار را از مناطق روستايي بيرون مي‏ كشد و اين امر موجب كاهش كشت مركب محصولات كشاورزي مي ‏شود زيرا اين نوع كشت مستلزم آن است كه به محض آن ‏كه يك محصول مي‏ رسد سريعا درو شود و زمين فورا براي كاشت محصول بعدي آماده شود. با مهاجرت افراد جوان به شهرها و از دست رفتن نيروي كار روستايي، ظرفيت اجراي اين روش كاشت شديدا كاهش مي ‏يابد.

سوما، به موازات افزايش درآمد رژيم غذايي مردم نيز تنوع مي ‏يابد و تقاضا براي ميوه و سبزيجات را افزايش مي ‏دهد. اين به نوبه خود كشاورزان را وا مي ‏دارد تا در زمين ‏هاي خود به جاي غله اين محصولات پرسودتر و باارزش ‏تر را بكارند.

ژاپن در سال  1955ميلادي يعني آن گاه كه ميزان زمين ‏هاي زير كشت غله آن به اوج خود رسيد از نظر غله اساسا خودكفا بود .از آن هنگام تاكنون مساحت زمين‏هاي زير كشت غله آن بيش از  50درصد كاهش يافته است. ضريب كشت مركب كشور كه در سال 1960( 1339 شمسي) تقريبا  1/4 نوع محصول در هر هكتار در سال بود، امروزه به چيزي كم تر از  1درصد سقوط كرده است. حدودا شش سال پس از آن‏كه زمين ‏هاي زير كشت غله ژاپن روبه كاهش گذاشت، ميزان اين كاهش از ميزان افزايش بهره ‏وري زمين پيشي گرفت و در نتيجه كل توليد غله ژاپن كاهش يافت. در اثر افزايش مصرف غله و كاهش توليد آن، واردات غله شديدا افزايش يافت. (نگاه كنيد به نمودار یک ) تا سال  1983ديگر  70درصد غله ژاپن از طريق واردات تأمين مي ‏شد، رقمي كه تا امروز نيز ثابت مانده است.

تجزيه و تحليل وضعيت كره جنوبي و تايوان نيز الگويي را نشان مي ‏دهد كه تقريبا با الگوي ژاپن يك‏سان است. در هر دو مورد كاهش زمين ‏هاي زير كشت غله قريب يك دهه بعد به كاهش توليد انجاميده است. البته اين شايد تعجبي نداشته باشد زيرا نيروهايي كه در هر دو اين كشورها در كار بوده ‏اند دقيقا همان عواملي هستند كه در ژاپن وجود داشت.  مانند ژاپن اكنون كره جنوبي و تايوان نيز هر يك حدود  70درصد نياز غله خود را وارد مي كنند.

نمودار  1 : توليد، مصرف و واردات غله در ژاپن2004 – 1960

 

untitled
براساس تطابق حوادثي كه در اين سه كشور روي داد و بر توليد غله و مصرف و واردات آن اثر گذاشت – كه من آن را نشانگان ژاپن ناميده ‏ام – پيش‏ بيني كاهش قابل ملاحظه توليد غله چين كه در سال  1998آغاز شد، كار دشواري نبود. سؤال مشخصي كه اكنون مطرح است آن است كه چه كشورهاي ديگري در اثر تركيبي از همان رشته عوامل به دوره كاهش توليد غلات پاي خواهند نهاد. كشورهايي كه به ذهن مي ‏آيند عبارتند از: هند، اندونزي، بنگلادش، پاكستان، مصر و مكزيك.

از همه نگران ‏كننده ‏تر هند است كه مأمن  1/1ميليارد نفر انسان است. در سال ‏هاي اخير رشد اقتصادي آن سرعت گرفته و به طور متوسط  6 تا  7 درصد در سال بوده است. اين رشد، كه تنها اندكي از رشد چين آهسته ‏تر است، رفته رفته بلعيدن زمين ‏هاي كشاورزي را آغاز كرده است. هم‏چنين تأمين نياز  18 ميليون نفري كه هر ساله به جمعيت اين كشور افزوده مي ‏شود همين نقش را دارد. علاوه بر كاهش زمين ‏هاي كشاورزي در اثر نشانگان ژاپن، بهره برداري بيش از حد از آب‏هاي زيرزميني اين كشور – كه روزي سرانجام كشاورزان را از آب آبياري محروم خواهد كرد – نيز توليد غله را كاهش خواهد داد.

پيش ‏بيني اين ‏كه در يك كشور پرجمعيت، صنعتي شدن سريع چه وقت به كاهش توليد غله منجر خواهد شد، دشوار است. به محض اين ‏كه توليد سير نزولي مي ‏يابد كشورها سعي مي‏ كنند اين روند را معكوس كنند. اما دشواري دستيابي به اين هدف را مي‏توان در ژاپن ملاحظه كرد كه به رغم تعيين قيمت حمايتي برنج كه  4 برابر قيمت جهاني است نتوانسته است توليد آن را گسترش دهد.

برگرفته از کتاب ” خارج از تحمل کره زمین” نوشته لستر آر. براون، برگردان دکتر حمید طراوتی

چاپ 1385